تاريخ : دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, | 23:14 | نویسنده : نوكر امام زمان

مخاطبين محترم پاسخ هاي مربوط به مسابقه

را در قسمت نظربدهيد  نوشته و ارسال كنيد. با تشكر



تاريخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, | 22:58 | نویسنده : نوكر امام زمان

ـ مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ در كتب مقدسه‌ هندیان
در كتاب‌های مذهبی مقدّسی كه در میان هندیان به عنوان كتاب‌های آسمانی شناخته شده و آورندگان این كتاب‌ها به عنوان پیامبر شناخته می‌شوند، تصریحات زیادی به وجود مقدّس مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتی از آنها از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب اوپانیشاد
در كتاب «اوپانیشاد» كه یكی از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار می‌رود، بشارت ظهور مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است؛
«این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای كلّی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی كه شمشیر برهنه‌ی درخشانی به صورت ستاره‌ی دنباله‌دار در دست دارد ظاهر می‌شود، و شریران را تماماً هلاك می‌سازد، و خلقت را از نو تجدید، و پاكی را رجعت خواهد داد... این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد كرد.»[1]
با اندك تأملی در جملات بشارت فوق، ظاهر می‌شود كه مقصود از «مظهر ویشنو» همان وجود مقدّس حجه بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ است؛ زیرا طبق روایات متواتر اسلامی آن حضرت در آخر الزمان و در پایان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشیر قیام خواهد كرد، و تمامی جباران و ستمگران روی زمین را از بین خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوند، جهان، آفرینش نوینی خواهد یافت.
در این زمینه اخبار و احادیث بسیار زیادی در كتب شیعه و سنّی از پیامبر گرامی اسلام و ائمّه‌ی معصومین ـ علیهم السّلام ـ روایت شده است كه برخی از آنها را جهت توضیح فرازهای بشارت مزبور، تحت چند عنوان می‌آوریم.
1ـ مهدی ـ علیه السّلام ـ در آخر الزمان ظاهر می‌شود
در كتاب «غیبت» شیخ طوسی ـ رحمه الله ـ از ابو سعید خدری روایت كرده است كه گفت: از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیدم كه بر فراز منبر می‌فرمود:
«مهدی از عترت و اهل بیت من است. او در آخر زمان ظهور می‌كند. در آن هنگام آسمان بارانش را فرو می‌فرستد، زمین گیاهان خود را می‌رویاند. و او سراسر روی زمین را پر از عدل و داد می‌نماید، آنچنان كه دیگران ـ ستمگران ـ آن را پر از ظلم و جور كرده باشند.»[2]
در كتاب «عقد الدرر»، باب سوم از قول ابو سعید خدری از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«در آخر الزمان مردی جوان، با چهره‌ای زیبا و بینی كشیده، كه از عترت من است قیام می‌كند، زمین را پر از عدل و داد می‌نماید، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد...»[3]
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «یاسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه‌ی آسمانی هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولیعصر ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است.
«دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر الزمان، كه پیشوای ملائكه و پریان و آدمیان باشد، و حق و راستی با او باشد، و آنچه در دریا و زمین‌ها و كوه‌ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان‌ها و زمین و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگ‌تر كسی به دنیا نیاید.»[4]
ناگفته پیداست كه منظور از آن پادشاه عادل، موعود همه‌ی ملّت‌ها، وجود مقدّس حجّت بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ است؛ ‌زیرا طبق روایات اسلامی و وعده‌های تمامی انبیا، تنها اوست كه به عدل و داد قیام می‌كند و ریشه‌ی ظلم و بیداد را از بنیاد بر می‌كند، و جهان را پر از عدل و داد می‌نماید، و آنچه در دریا و زمین و كوه‌ها پنهان شده به دست می‌آورد، و تنها اوست كه در آخر الزمان ظاهر می‌شود و تحول و دگرگونی عظیمی در دنیا به وجود می‌آورد، و زحمات همه‌ی پیامبران را كه به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعی آمده‌اند به ثمر می‌رساند، و فرمانش بر همه‌ی موجودات جهان نافذ است.
به هر حال، در این بشارت و بشارات دیگری كه در سایر كتب مقدسه‌ی مذهبی اهل ادیان آمده، موضوع ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به قدری واضح و روشن است كه هیچ گونه نیازی به توجیه و تفسیر ندارد؛ ولی در عین حال، برای این كه معلوم شود تمام مضامین بشارت مزبور در احادیث اسلامی نیز آمده است، پیرامون برخی از فرازهای آن توضیحاتی می‌دهیم.
«راحَتِهِ فَأیَكُمْ لَوْ كانَتْ فِی راحَتِهِ شَعْرَهٌ لَمْ یُبْصِرْها»[5]
«هنگامی كه اُمور به دست حضرت صاحب الامر ـ علیه السّلام ـ برسد، خدای تبارك و تعالی هر زمین پستی را برای او بالا می‌برد، و هر زمین بلندی را پائین می‌آورد تا این كه همه‌ی جهان همانند كف دست او برایش آشكار شود. آیا كدام یك از شما اگر كف دست او تار مویی باشد آن را نمی‌بیند؟».
پس با توجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه می‌رسیم كه، آن شخصیّت بی‌نظیر و بی‌مانندی كه از آسمان و زمین خبر می‌دهد و حجّت بر تمام مردم است و بر تمام جهان هستی احاطه‌ی علمی دارد، یگانه منجی عالم و تنها باز مانده از حجّت‌های الهی، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است كه چیزی از اسرار عالم بر او پوشیده نیست.
6ـ در همه‌ی عالم كسی بزرگ‌تر از مهدی ـ علیه السّلام ـ به دنیا نیاید
صاحب كتاب «عقد الدرر» در مورد عظمت و بزرگواری حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و مقام و موقعیّت آن امام والا مقام، حدیثی از امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ روایت كرده است كه فرمود:
«حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ برای بار اوّل، به آنچه كه به قائم آل محمّد ـ علیهم السّلام ـ عطا خواهد شد نظر كرد و گفت: پروردگارا! مرا قائم آل محمّد ـ علیه السّلام ـ قرار بده. به آن حضرت گفته شد: قائم ـ علیه السّلام ـ از ذریه‌ی احمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
بار دوم نظر كرد همان عطا را دید و همان دعا را كرد و همان جواب را شنید، برای سومین بار نظر كرد، همان عطا را دید و همان درخواست را نمود و همان جواب را شنید.»[6]
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «پاتیكل»
در كتاب «پاتیكل» كه از كتب مقدّسه‌ی هندیان می‌باشد و صاحب این كتاب از اعاظم كفره‌ی هند است و به گمان پیروانش، صاحب كتاب آسمانی است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است:
«چون مدّت روز تمام شود، دنیای كهنه نو شود و زنده گردد، ‌و صاحب ملك تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای بزرگ جهان كه یكی «ناموس آخر الزمان» و دیگری «صدیق اكبر».
یعنی وصی بزرگ‌تر وی كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خلیفه‌ی «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسیار باشد. هر كه پناه به او برد و دین پدران او اختیار كند، سرخ روی باشد در نزد رام.»
و دولت او بسیار كشیده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زیاده باشد، و آخر دنیا به او تمام شود. و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر بابا آدم ـ علیه السّلام ـ و از جبال القمر تا شمال هیكل زهره، تا سیف البحر و اقیانوس را مسخر گرداند، و بتخانه‌ی «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات»[7] به فرمان او به سخن آید و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به دریای اعظم اندازد، و هر بتی كه در هر جا باشد بشكند.»[8]
از آنجا كه در این بشارت، الفاظ و تعابیری به كار رفته است كه امكان دارد برای بعضی از خوانندگان نامفهوم باشد بعضی از آنها را جهت روشن‌تر شدن مطلب توضیح می‌دهیم:
1ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهی، پیامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
2ـ پشن، نام هندی حضرت علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ است.
3ـ صاحب ملك تازه، آخرین حجّت خداوند حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است كه بزرگ‌ترین نماینده‌ی راهنمایان الهی و نام مقدّس وی نیز، هادی و مهدی و قائم به حق است.
4ـ كلمه‌ی «رام» به لغت «سانسكریتی» نام اقدس حضرت احدیت (خدا) است.
5ـ این جمله «هر كه به او پناه برد، و دین پدران او اختیار كند، در نزد رام، سرخ روی باشد» صریح است در این كه، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ جهانیان را به دین اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت می‌كند.
6ـ سومنات ـ بنا به نوشته‌ی علّامه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه‌ای بوده است در «گجرات». و گویند: سلطان محمود غزنوی آنرا خراب كرد، و «منات» را كه از بتهای مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گویند: این لغت هندوی است كه مفرّس شده و آن نام بتی بود، و معنی تركیبی آن «سوم، نات» است: نمونه‌ی قمر، زیرا «سوم» به لغت هندوی قمر را گویند، و نات، تعظیم است. برای اطلاع بیشتر به لغت نامه‌ی دهخدا، ماده‌ی «سومنات» مراجعه فرمایید.
د) بشارت ظهور حضرت بقیه الله ـ علیه السّلام ـ در كتاب «وشن جوك»
در كتاب «جوك» كه رهبر جوكیان هندو است و او را پیامبر می‌دانند، ‌درباره‌ی بشارت ظهور حضرت «بقیه الله» ـ علیه السّلام ـ و رجعت گروهی از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنین آمده است:
«آخر دنیا به كسی برگردد كه خدا را دوست می‌دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دین‌ها اختراع كرده و حق خدا و پیامبر را پایمال كرده‌اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدی را سزا دهد، و یك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهی كنند.»[9]


[1]

. اوپانیشاد، ترجمه‌ی محمد داراشكوه (از متن سانسكریت) ج2، ص637.


[2]

. غیبت شیخ طوسی، ص111، ص180؛ بحارالانوار، ج51، ص74، ح25؛ اثبات الهداه، ج3، ص502، ح294؛ منتخب الاثر، ص169، ح81، و در چاپ دیگر، ص222، ح81.


[3]

. عقد الدرر، باب 3، ص39.


[4]

. بشارات عهدین، ص246 ـ علائم الظهور كرمانی، ص18 ـ لمعات النور فی كیفیه الظهور، ج1، ص19، نور الانوار، ص86، نور هفتم.


[5]

. بشاره الاسلام، ص243.


[6]

. عقد الدرر، ص26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم؛ بحارالانوار، ج51، ص77، ح35؛ غیبت نعمانی، ص240، ح34، باب 13.


[7]

. جگرنات به لغت سانسكریت نام بتی است كه هندوها آن را مظهر خدا می‌دانند.


[8]

. علائم الظهور كرمانی، ص17؛ لمعات شیرازی، ج1، ص18؛ نور الانوار، ‌نور هفتم، بشارات عهدین، ص246 به نقل از كتاب زبده المعارف، ذخیره الالباب و تذكره الاولیاء.


[9]

. بشارات عهدین، ص272 ـ علائم الظهور كرمانی، ص18.



تاريخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, | 22:58 | نویسنده : نوكر امام زمان

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است. صاحب كتاب عون المعبود كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:
بدان كه در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را یارى، و عدل را آشكار مى كند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى كند.
احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاكم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]
یكى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:
روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى كه به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى كه از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید.
نیز یكى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:
احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى كه مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى كه این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
ابن كثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید:
مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى كند، همان گونه كه پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه كه ابوداوود در سنن خود، كتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]
از این مطالب كه از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود كه مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
كتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى كه شیخ محمّد ایروانى در كتاب الإمام المهدی مى نویسد:
اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى كتاب در این باره تألیف كرده اند.[4]
هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى كند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد كرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد:
مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را حمایت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پیروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7]
بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى كند; زیرا، این اعتقاد، ناشى از كثرت احادیثى است كه از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذكر برخى از كسانى كه از این گونه احادیث را در كتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا كرد كه تمام كتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذكر كرده اند:
1- ابن سعد (متوفى 230 هـ); 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ);
3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ); 4- بخارى (متوفى 273 هـ);
5- مسلم (متوفى 261 هـ); 6- ابن ماجه (متوفى 273);
7- ابوبكر اسكافى (متوفى 273 هـ); 8- ترمذى (متوفى 279 هـ);
9- طبرى (متوفى 380); 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276);
11- بربهارى (متوفى 329); 12- حاكم نیشابورى (متوفى 405);
13- بیهقى (متوفى 458); 14- خطیب بغدادى (متوفى 463);
15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8]
اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت
اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احادیثى است كه آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى كنند و در كلیات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم كرد. در این قسمت، به ذكر چند روایت از كتاب هاى حدیثى اهل سنت، اكتفا مى كنیم:
1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی;[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بیت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود».
2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[10] قیامت بر پا نمى شود تا این كه زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى كند كه زمین را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[11] اگر از دنیا، فقط یك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقى دارد؟
همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و هم اكنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[12]
تعداد اندكى نیز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[13]
عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]
گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[15]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد، چنان كه در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه;[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام);[18] مهدى، كسى است كه عیسى بن مریم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند».
این گروه، حدیثى را كه مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گوید:
تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و كان یضع الحدیث;[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند كه مهدى غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یك شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت:
اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده كه شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح كرد. او، از اوصیا نیز پرسید.


[1]

. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1).


[2]

. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91).


[3]

. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281.


[4]

. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11.


[5]

. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.


[6]

. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.


[7]

. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.


[8]

. در مورد كسانى كه به ذكر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.


[9]

. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563; الصواعق المحرقه، ص 249.


[10]

. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.


[11]

. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.


[12]

. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029.


[13]

. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.


[14]

. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21).


[15]

. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.


[16]

. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.


[17]

. همان، ج 6، ص 1237.


[18]

. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مكتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.


[19]

. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.


[20]

. همان، ج 2، ص 482.



تاريخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, | 22:56 | نویسنده : نوكر امام زمان

بی‌تردید موضوع مهدویت از موضوعاتی كه نه تنها دین اسلام به ویژه مذهب شیعه به آن پرداخته، بلكه در ادیان ابراهیمی دیگر نیز مورد تأیید و تأكید قرار گرفته است كه به برخی موارد اشاره می‌شود.
بشارات ظهور مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «تورات»
در كتاب تورات كه از كتب آسمانی به شمار می‌رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زیادی از آمدن مهدی موعود و ظهور مصلحی جهانی در آخر الزمان آمده است كه چون مضمون‌های آن بشارات در قرآن كریم و احادیث قطعی و متواتر اسلامی به صورت گسترده‌ای وارد شده و نشان می‌دهد كه مسأله‌ی «مهدویّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتی از آن بشارات را در اینجا می‌آوریم، و برخی از نكات آنها را توضیح می‌دهیم تا موضوع تشكیل حكومت واحد جهانی، و تبدیل همه‌ی ادیان و مذاهب مختلف به یك دین و آیین مستقیم، بر همگان روشن شود.
گفتنی است كه چون در كتاب «عهد عتیق» (یعنی: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجیل، از بازگشت و رجعت حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ سخن به میان آمده است و این مطلب، رابطه‌ی مستقیم با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ دارد، نگارنده نیز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ، فرازهایی از «تورات» را آورده است تا دانسته شود كه قوم یهود نیز بر اساس آنچه در كتاب‌های مذهبی خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ معتقدند. و در این باره تردید ندارند كه بالاخره روزی فرا می‌رسد كه حضرت عیسای روح الله ـ علیه السّلام ـ به زمین باز می‌گردد و برخی از آنها را تنبیه و از برخی دیگر انتقام می‌گیرد، هر چند كه بسیاری از آنان بر اثر آیات و معجزاتی كه از حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و عیسای مسیح ـ علیه السّلام ـ می‌بینند ایمان آورده و تسلیم می‌شوند و در برابر حق خاضع و خاشع می‌گردند.
اینك به قسمتی از بشاراتی كه در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرمایید:
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در «زبور داوود»
در زبور حضرت داود ـ علیه السّلام ـ كه تحت عنوان «مزامیر» در لابلای كتب «عهد عتیق» آمده، نویدهایی درباره‌ی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به بیان‌های گوناگون داده شده است و می‌توان گفت: در هر بخشی از «زبور» اشاره‌ای به ظهور مبارك آن حضرت، و نویدی از پیروزی صالحان بر شریران و تشكیل حكومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یك دین محكم و آیین جاوید و مستقیم، موجود است.
و جالب توجّه این كه، مطالبی كه قرآن كریم درباره‌ی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ از «زبور» نقل كرده است عیناً در زبور فعلی موجود است و از دست‌برد تحریف و تفسیر مصون مانده است.
قرآن كریم چنین می‌فرماید:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)[1]
«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتیم كه (در آینده) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.»
مقصود از «ذكر» در این آیه‌ی شریفه، تورات موسی ـ علیه السّلام ـ است كه زبور داود ـ علیه السّلام ـ پیرو شریعت تورات بوده است.
این آیه‌ی مباركه از آینده‌ی درخشانی بشارت می‌دهد كه شرّ و فساد به كلّی از عالم انسانی رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته‌اند، و وراثت زمین به افراد پاك و شایسته منتقل گردیده است. زیرا كلمه‌ی «وراثت و میراث» در لغت، در مورادی استعمال می‌شود كه شخص و یا گروهی منقرض شوند و مال و مقام و همه‌ی هستی آنها به گروهی دیگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روایات متواتره اسلامی ـ از طریق شیعه و سنّی ـ این آیه‌ی شریفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ می‌باشد، و قرآن كریم این مطلب را از زبور حضرت داود ـ علیه السّلام ـ نقل می‌كند، و عین همین عبارت در زبور موجود است. و اینك متن زبور:
«(9) زیرا كه شریران منقطع می‌شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شریر نیست می‌شود كه هر چند مكانش را جستجو نمایی ناپیدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمین شده از كثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد (12) شریر بخلاف صادق افكار مذمومه می‌نماید، و دندان‌های خویش را بر او می‌فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه می‌بیند كه روز او می‌آید (14) شریران شمشیر را كشیدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكین را بیندازند، و كمان‌های ایشان شكسته خواهد شد (16) كمی صدّیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. (17) چون كه بازوهای شریران شكسته می‌شود و خداوند صدّیقان را تكیه‌گاه است (18).
خداوند روزهای صالحان را می‌داند و میراث ایشان ابدی خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهند شد، و در ایام قحطی سیر خواهند بود (20) لكن شریران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پیه برّه‌ها فانی بلكه مثل دود تلف خواهند شد؛ (22) زیرا متبرّكان خداوند، وارث زمین خواهند شد، امّا ملعونان وی منقطع خواهند شد (29) صدّیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمین بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شریران این را خواهی دید (38) امّا عاصیان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شریران منقطع خواهند شد.»[2]
در فصل دیگر می‌فرماید:
«... قوم‌ها را به انصاف داوری خواهد كرد. آسمان شادی كند و زمین مسرور گردد. دریا و پری آن غرش نمایند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زیرا كه می‌آید، ‌زیرا كه برای داوری جهان می‌آید. ربع مسكون را به انصاف داوری خواهد كرد. و قوم‌ها را به امانت خود.»[3]
و از جمله در مزمور 72 در مورد پیامبر بزرگوار اسلام - صلی الله علیه و آله - و فرزند دادگسترش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ، چنین می‌فرماید:
«(1) ای خدا! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك‌زاده» عطا فرما (2) تا این كه قوم تو را به عدالت و فقرای تو را به انصاف حكم نماید (3) به قوم كوه‌ها سلامت و كویرها عدالت برساند (4) فقیران قوم را حكم نماید، و پسران مسكینان را نجات دهد، و ظالم را بشكند‌ (5) تا باقی ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گیاه بریده شده مثل باران و مانند امطار ـ كه زمین را سیراب می‌گرداند ـ خواهد بارید (7).
و در روزهایش صدّیقان شكوفه خواهد نمود، و زیادتی سلامتی تا بای ماندن ماه خواهد بود (8) از دریا تا به دریا و از نهر تا به اقصی زمین سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشینیان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسید (10).
ملوك طرشیش و جزیره‌ها، هدیه‌ها خواهند آورد، ‌و پادشاهان شبا و سبا پیشكش‌ها تقریب خواهند نمود (11) بلكه تمامی موك با او كرنش خواهند نمود، و تمامی اُمم او را بندگی خواهند كرد (12) زیرا فقیر را وقتی كه فریاد می‌كند و مسكین كه نصرت كننده ندارد، خلاصی خواهد داد (13) و به ذلیل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جان‌های مسكینان را نجات خواهد داد (14) جان ایشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ایشان قیمتی خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشیده خواهد شد (16) در زمین به سر كوهها مشت غلّه كاشته می‌شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گیاه زمین شكوفه خواهند نمود (17).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقی بماند، ‌در او مردمان بركت خواهند یافت، و تمامی قبایل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامی زمین از جلالش پر شود (20) دعای داوود پسر یسیّ تمام شد».[4] توضیح مختصری پیرامون بشارت فوق:
در این بشارت ـ چنان كه بر ارباب فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و كسانی كه با قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سر و كار دارند، مخفی نیست پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به عنوان «ملك» و فرزند گرامش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ كه بزرگ‌ترین و كامل‌ترین مظهر عدل الهی است به عنوان «ملك‌زاده» معرفی گردیده، و به بعضی از امتیازات و مشخصات دیگر وی نیز اشاره شده است.
ولی برخی از علما و دانشمندان «یهود» چنین پنداشته‌اند كه: منظور از «ملك» در این آیه، حضرت داود ـ علیه السّلام ـ ، و منظور از «ملك‌زاده» فرزند وی حضرت سلیمان ـ علیه السّلام ـ است، و روی این پندار نادرست خواسته‌اند آیات مذكور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبیین ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و نوید ظهور خاتم اوصیاء حضرت حجّت بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ منصرف كنند، ولی این اندیشه از چند جهت نادرست و غیر قابل قبول است، زیرا:
نخست این كه، حضرت داود ـ علیه السّلام ـ از انبیای پیرو شریعت تورات بوده و خود او دارای شریعت و احكام نوینی نبوده است تا این كه بگوید: «ای خدا! شرع و احكام خود را به «ملك» و عدالت خود را به «ملك‌زاده» عطا فرما»، و روی این اصل درخواست شریعت مستقل نوین در خور مقام آن حضرت نیست.
دوّم: این كه، در خواست شرع و احكام و عدالت كه به صورت دعا بر زبان حضرت داوود ـ علیه السّلام ـ جاری شده ـ چنان كه از نحوه‌ی درخواست آشكار است ـ برای دو شخصیت عظیم آسمانی است كه یكی دارای مقام سلطنت بر پیامبران و صاحب شرع و احكام جدید، و دیگری مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولایت مطلقه، ‌و مورد انتظار عموم ملل جهان است.


[1]

. سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 105.


[2]

. عهد عتیق، كتاب مزامیر، مزمور 37، بندهای 9 ـ 38.


[3]

. همان، ‌مزمور 96، بندهای 10 ـ 13، ص1247، كتاب مقدس.


[4]

. عهد عتیق، كتاب مزامیر، مزمور 72، بندهای 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدین، ص248 و أنیس الاعلام، ج5، ص92 و 93.



تاريخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, | 22:54 | نویسنده : نوكر امام زمان

 

حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریه مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.
او هم نام پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم كنیه آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.
از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.
پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است كه او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]
امام زمان ـ علیه السلام ـ زمانی تولد یافت كه عباسیان حاكم بر سامراء و بغداد, زندگی امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ را كنترل كرده و برای یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او سخت می كوشیدند از این رو تولد آن حضرت, بسیار مخفیانه و معجزه آسا صورت گرفت. البته برخی وكلای امام عسكری ـ علیه السلام ـ و شیعیان و خدمتگزاران مطمئنش, از این تولد آگاهی داشتند. مانند محمد بن عثمان عمری, محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ حكیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ ابو علی بن مطهر, عمرو اهوازی و ابو نصر طریف.
آری! یازدهیمن پیشوای معصوم ـ علیه السلام ـ در فرصت های مناسب, فرزند و جانشین خود را به دیگران می نمایاند و به آنان معرفیش می كرد. چنان كه وقتی محمد بن عثمان عمری با چهل نفر دیگر از شیعیان به حضور امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدند, آن حضرت, مهدی ـ علیه السلام ـ را به آنان نشان داد و فرمود: این, پس از من, امام شما و جانشین من بین شما است. با وجود این, حضرت حجت ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش همچنان پنهان می زیست تا آن كه امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ در سال 260 (هـ . ق) یعنی 28 سالگی با دسیسه معتمد عباسی, مسموم و شهید شد و حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به امامت رسید.
ابوالأدیان می گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ بودم و نامه های او را به مناطق مختلف می بردم. روزی آن حضرت به من نامه هایی داد و فرمود: این ها را به «مدائن» ببر, تا پانزده روز در سامراء نخواهی بود, پس از آن وقتی برگردی خواهی یافت كه ناله و شیون از خانه من بلند است و جسدم را در محل غسل گذاشته اند.
گفتم: سرورم! اگر چنین شود, چه كسی پس از شما امام است؟ فرمود: هر كس بر جنازه ام نماز بخواند. گفتم: نشانه دیگری ذكر بفرمایید! فرمود: هر كس از آن چه میان همیان است خبر دهد. ابهت امام ـ علیه السلام ـ آن چنان بود كه دیگر نتوانستم از او بپرسم مقصودشان از این نشانه چیست.
نامه های آن حضرت را به «مدائن» بردم و پاسخشان را گرفتم. پس از پانزده روز وقتی به سامراء وارد شدم به خانه امام ـ علیه السلام ـ آمدم, ناگاه صدای ناله و شیون از آن جا شنیدم و دیدم برادرش جعفر (كذاب) كنارخانه نشسته است و برخی شیعیان, رحلت امام ـ علیه السلام ـ را به او تسلیت و به امامت رسیدش را تبریك می گویند. از این موضوع در شگفت شدم زیرا من با چشمانم دیده بودم جعفر, شراب می خورد, قمار بازی می كرد و اهل تار و طنبور بود به هر حال من نیز جلو رفتم و رحلت برادرش را به او تسلیت و پیشوائیش را تبریك گفتم اما او چیزی از من نپرسید. ناگاه «عقید» خادم حضرت عسكری ـ علیه السلام ـ حاضر شد و به جعفر گفت: جنازه برادرتان را كفن كردند بیایید بر آن نماز بگذارید. جعفر, همراه برخی شیعیان وارد خانه شدند جسد پاك امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ, میان تابوتی در حیات خانه بود. جعفر پیش رفت تا بر جنازه مطهر امام ـ علیه السلام ـ نماز بخواند. وقتی خواست تكبیر بگوید ناگاه كودك گندم گون و سیاه موی كه دندان های پیشینش قدری از هم فاصله داشت, ظاهر شد, جعفر را كنار زد و گفت: عمو! كنا برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم, او با چهره ای درهم كشیده كنار رفت و آن كودك بر پیكر پاك امام ـ علیه السلام ـ نماز خواند و او را در خانه اش, جوار قبر امام هادی ـ علیه السلام ـ دفن فرمود.
ابو الأدیان در ادامه می گوید: آن كودك به من رو زد و گفت: ای مرد بصری! پاسخ نامه هایی را كه همراهت است بده! آن ها را به او دادم و با خود گفتم: اینها (اقامه نماز بر جسد پاك امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ و در خواست پاسخ نامه ها) دو نشانه امامت اوست و منتظر ماندم تا نشانه دیگر یعنی خبر دادن از آن چه میان همیان است را نیز بیابم.
نزد جعفر آمدم, دیدم داد می كشد و فریاد می كند. شخصی به نام «حاجظ وشاء» به جعفر گفت: آن كودك چه كسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده ام و نمی شناسم. در این اوضاع, گروهی از قمی ها آمدند وقتی دانستند, یازدهمین امام معصوم ـ علیه السلام ـ رحلت فرموده است. پرسیدند جانشین او كیست؟ برخی گفتند: جانشین او جعفر است, آنان به او سلام كردند و تسلیت و تهنیت گفتند از او پرسیدند: ما نامه ها و پول هایی آورده ایم بفرمایید: نامه را چه كسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر, از پاسخ درماند و برآشفته حال برخاست و گفت: اینان علم غیب از ما می خواهند! ناگاه خادمی از خانه بیرون آمد و به قمی ها گفت: نامه ها از فلان كس و فلان كس است و در همیان نیز هزار دینار وجود دارد كه ده تای آن ها را زراندود كرده اند. آن مردم وقتی پاسخ پرسش هایشان را صحیح و دقیق یافتند, گفتند: نامه ها و همیان پول را به تو می دهیم تا به آن كسی كه تو را برای گفتن آن ها فرستاده است (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) تحویل دهی! زیرا او امام ما است.[2]
غیبت صغری و كبری
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش دو بار غایب شد كه آن ها را غیبت صغری و غیبت كبری گویند.
غیبت صغرای ولی عصر ـ علیه السلام ـ با به شهادت رسیدن امام حسن عسكری در سال 260 (هـ . ق) آغاز شد و تا سال 329 (هـ . ق) ادامه یافت.
امام زمان ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری توسط چهار نفر از نایبان خاصش كه به نواب اربعه یعنی نایبان چهارگانه معروفتند با مردم ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می كرد. این چهار نفر عبارت بودند از:
1. عثمان بن سعید عمری
2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری
3. ابوالقاسم حسین بن روح
4. ابو الحسن علی بن محمد سمری
مهم ترین تحول و رخ داد دوره نیابت «ابو الحسن علی بن محمد سمری» نوشتن توقیعی از جانب حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به او بود كه در آن فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری! خداوند در فقدان تو به برادرانت پاداش بزرگی عطا فرماید, تو تا شش روز دیگر رحلت می كنی, كارهایت را سامان ده و هیچ كس را به جانشینی خود سفارش نكن اكنون زمان غیبت كبری فرا رسیده است و ظهور من فقط با اجازه خدا خواهد بود آن هم از مدتی طولانی صورت می گیرد كه در آن مردم, بسیار سخت دلند و سرزمین پر از بیدادگری است كسانی, نزد شیعیان ما ادعا می كنند كه مرا می بینند. هر كس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بكند, دروغگویی بیش نیست.[3]
جانشینان امام زمان در غیبت كبری
در غیبت كبری, فقیهان با تقوا, عادل و مدیر و مدبر نایبان عام و جانشینان امام مهدی ـ علیه السلام ـ بین مردم به شمار می آیند و مرجعیت دینی و رهبری آنان را بر عهده دارند و چنان كه خود آن حضرت نیز در حدیثی بر این نكته تصریح فرمودند:[4]
وجود امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عصر بسان خورشید پشت ابر است یعنی پنهان بودن او موجب نمی شود به عالم هستی سود نرساند بلكه آن حضرت حتی در پس پرده غیبت امام زمین و موجب بركت برای اهل آن است.
ملاقات با امام زمان در غیبت كبری: این موضوع, كار ممكنی است هر چند ادعای ملاقات با آن حضرت را از هر كس نمی توان پذیرفت اما در این عصر به اذن خداوند بزرگ و توجهات امام زمان ـ علیه السلام ـ كسانی به حضور آن حضرت شرفیاب شده اند[5] البته ارتباط با حضرت ولی عصر از راه های دیگر برای عموم مردم ممكن است این كار را می توان از طریق قرائت دعاهایی مانند دعای ندبه, عهد و ... انجام داد زیارت اماكن منسوب به امام زمان ـ علیه السلام ـ راه دیگری برای ارتباط با او است مانند مسجد سهله, مسجد اعظم كوفه و سرداب مقدس در عراق و مسجد حضرت صاحب الزمان معروف به مسجد جمكران قم در ایران.[6]
طولانی بودن عمر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ
عمر مبارك آن حضرت در غیبت كبری بسیار طولانی است و این موضوع عقلاً محال نیست و به لحاظ علمی نیز ممكن به شمار می آید علاوه بر این افراد بسیاری در امتداد تاریخ زندگی بشر عمر طولانی داشته اند مانند حضرت نوح كه امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او می فرماید: نوح 2300 سال زندگی كرد, 850 سال پیش از آن كه به پیامبری برانگیخته شود و 950 سال میان قومش به هدایت آنان پرداخت و 500 سال هم پس از آن كه كشتی اش به خشكی نشست و آب در زمین فرو رفت آن گاه شهر ها را ساخت و فرزندانش در شهر ها ساكن شدند از دیگر كسانی كه عمر طولانی داشته اند مانند: حضرت سلیمان بن داود 712 سال, شداد بن عامر 900 سال و ...[7]
هنگام ظهور حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ
وقت ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ دقیقاً مشخص نیست, پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: كسانی كه وقت ظهور را معین می كنند دروغ می گویند.[8]


[1]

. پیشوایی, مهدی, سیره پیشوایان, ص 665 ـ 666.


[2]

. جعفریان, رسول, حیات فكری سیاسی امامان شیعه بخش زندگی امام زمان ـ علیه السلام ـ .


[3]

. الغیبه, ص 234.


[4]

. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, قم, آل البیت, 1409 ق, ج 27, ص 140.


[5]

. القزوینی, السید محمد كاظم, الامام المهدی, من المهد الی الظهور, ص 303 به بعد.


[6]

. موسوی اصفهانی, سید محمد تقی,مكیال المكارم, ج 2, ص 314.


[7]

. شیخ صدوق, كمال الدین و تمام النعمه, ج2, ص 523.


[8]

. رازی قمی (از شاگردان شیخ صدوق), كفایه الاثر.



تاريخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, | 10:23 | نویسنده : نوكر امام زمان

خدایا! ما اگر بد کنیم،تو را بنده های

خوب بسیار است،   

 

 تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست؟

 

با تموم وجودمون گناه کردیمو اون نه نعمت هاشو

 

ازمون گرفت نه گناهامونو فاش کرد


ببین اگه اطاعتش کنیم برامون چی کار میکنه؟

 

"خدایا تو میبینی و سکوت میکنی

ولی ...

مردم نمی بینند و فریاد می زنند"

 
"خدایا چه بی حساب و بی صدا می بخشی و ما...

چه حسابگرانه تسبیح می گوئیم"



تاريخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, | 10:21 | نویسنده : نوكر امام زمان

        لوح حضرت فاطمه (س) و امام زمان (عج)
یکی از مواردی که میتوان به استناد آن وجود امام زمان (ع) را اثبات کرد لوح حضرت فاطمه زهرا (س) است
حدیث لوح حضرت فاطمه(ع) را بسیارى از محدثین شیعه از جمله شیخ طوسى، شیخ مفید، شیخ صدوق وشیخ کلینى نقل کرده اند. در این حدیث، نام تمام ائمه (ع) از اول تا آخر و نام حضرت مهدى (ع) آمده است.وما از طریق آن میتوانیم ادعای وجود امام زمان (عج) واینکه ایشان فرزند امام حسن عسکری (ع) هستند رااثبات کنیم
مثلا در کتاب کمال الدین و تمام النعمة (باب 28) از محدث جلیل القدر «ابو جعفر محمد بن على بن حسن بن بابویه قمى» مشهور به شیخ صدوق (م.381هـ) روایاتى درباره لوح حضرت زهرا(س) آمده است که در آن لوح به نام و تعداد امامان(ع) اشاره شده است. (1)
در این مقالْ سه حدیث را یادآور مى شویم و سپس به توضیح حدیث لوح مى پردازیم.

حدیث اوّل:
در روایت اوّل بر اساس نقل ابو بصیر چنین گزارش شده است:
«امام صادق(ع) فرمود: پدرم محمد بن على الباقر(ع) روزى به جابر بن عبدالله انصارى گفت: جابر! سخنى با تو داشتم چه موقع فارغ بال مى شوى تا درباره موضوعى با تو سخن گویم؟ جابر به حضرت عرض کرد: هر وقت شما اراده کنید.»
فرصتى پیش آمد و امام با جابر خلوت نمود و به گفتگو پرداختند. در این گفتگو امام از جابر خواست تا آنچه را که در جریان مشاهده لوحى که در دست جده اش حضرت فاطمه(س) دیده بود براى او بازگو کند و او را از آنچه حضرت فاطمه(س) از مطالب مکتوب در لوح به او خبر داده، آگاه کند.
جابر پاسخ داد: «شهادت مى دهم که روزى در ایام حیات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقت کردم تا ولادت حسین [بن على(ع)] را به او تبرک بگویم که در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم که گمان کردم زمرّد است؛ در آن لوح، کتاب سفیدى را که به درخشندگى خورشید بود مشاهده کردم. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست [و از کجا آمده است]؟
فاطمه(س) فرمود: «این لوحى است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى(ص) اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین(ع)] و نام اوصیا و امامانى که از نسل فرزندم هستند ذکر شده است. پدرم رسول الله (ص) آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن در آن دلم شاد شود».
جابر آنگاه اضافه نمود: «سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختیار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [یا از روى آن نوشتم]».
امام صادق(ع) در ادامه روایت مى فرماید:
«آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آیا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آیا آن را بر من عرضه مى کنى؟ جابر بن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه اى از پوست نازک آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفه اى که در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه اى که در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از کلام امام با حرفى از صحیفه اى که در
دست جابر بود مخالف نبود.
پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(س) دیدم همین بود که شما خواندید، اما متن این لوح طبق نقل چنین است:

متن لوح :
بسم اللّه الرحمن الرحیم
این کتابى است از سوى خداوند شکست ناپذیر و حکیم به محمد[ص] نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.
اى محمد[ص] اسماء الهى را بزرگ شمار، نعمتهایم را شکرگزار باش، هرگز نشانه هایم را انکار نکن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایى نیست؛ درهم کوبنده جباران و خوار کننده ستمگران و حسابرس روز جزایم. من همان الله و معبود شمایم که جز من الله و معبودى نیست. هر که به فضل کسى جز من امیدوار باشد یا از چیزى جز عدل الهى خوف داشته باشد، او را به عذابى سخت گرفتار خواهم ساخت که احدى از جهانیان آن را نچشیده است. سپس فقط مرا پرستش کن و بر من توکّل نما. من هیچ رسولى را مبعوث نکردم و رسالت او را تکمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینکه براى او وصى یى قرار دادم.
[اى محمد(ص)] تو را بر تمام پیامبران برترى بخشیدم؛ وصىّ تو را نیز بر تمام اوصیا برترى دادم. سپس از وصىّ و جانشینت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسین گرامى داشتم. بعد از پایان دوره [حیات و امامت] پدرش [على (ع)] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحى خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامى داشتم و براى او سعادت خواستم. حسین با فضیلت ترین کسى است که شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و کمال را با او همراه کردم، حج بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس [رضایت و غضب] اهل بیت و عترت او پاداش مى دهم و طالحان و بدکاران را به سزاى اعمال خویش مى رسانم.
اوّلین فرزند و عترت حسین[ع]، [على] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است.
پس از او فرزندش که شبیه و همنام جدش است محمد، شکافنده علم الهى و معدن حکمت اوست. بزودى تردید کنندگان [در حقانیت] جعفر بن محمد هلاک خواهند شد؛ هرکس به او [و مکتب او] باز گردد، گویى به من [و دین من] باز گشته است.
سخن حق از من است: سوگند مى خورم که منزلت دانش جعفر بن محمد [و هر آن که بر او ایمان آورد] را گرامى بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه کور و سیاه گمنامى و تقیه را از برابر امام موسى[ع] کنار خواهم زد؛ چرا که سیر فرمان و اطاعت الهى هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید.
[اى محمد به خلق بگو] اگر کسى یکى از حُجج مرا انکار کند، نعمتى را که داده ام انکار نموده است و هر که آیه اى از کتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. واى بر افترا زنندگانِ انکارگر، آن زمان که دوران امامت بنده و دوست و برگزیده ام موسى [بن جعفر(ع)] به پایان رسد.
آگاه باشید! هر که هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئى همه اولیاى مرا انکار نموده است. علىّ [بن موسى(ع)] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مى دهم؛ توان او را در پاسدارى از آن مى آزمایم؛ عفریت ستمگر و متکبر او را مى کشد و در شهرى که عبد صالح ذوالقرنین ساخت دفن مى شود.
سخن حق آن است که من بگویم: دیدگان موسى را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنى بخشم. محمد [بن على بن موسى الرضا(ع)] وارث علم و دانش من و معدن حکمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] که جهنم بر آنان واجب شد قرار دادم [پس از او] فرزندش على[بن محمد بن على بن موسى الرضا(ع)] دوست و یاورم را سعادتمند کردم؛ او امانت دار وحى من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن على بن محمد] را بر خواهم آورد که دعوت کننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهى است. آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش [قائم آل محمد(ع)] که رحمت واسعه براى جهانیان است تکمیل خواهم نمود. قدرت و کمال موسوى، عظمت و نور عیسوى و صبرایوب همه را در او مى بینید؛ او در زمانى خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرک، سرافکنده گشته و به آتش کشیده مى شوند، سرهاى آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده مى شود و ترسان و لرزان مى شوند، زمین از خون آنان رنگین مى شود و هلاکت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر مى شود.
آنان بحقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه کور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حرکتهاى ظریف و پنهان [معاندان دین الهى] کشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».

حدیث دوم:
در روایت دوم بخشى از مضمون حدیث اوّل توسط امام باقر(ع) براى جابر جعفى نقل شده که آن امام همام به نقل از جابر بن عبدالله انصارى چنین مى فرماید:
« جابر بن عبدالله انصارى گفت: روزى به منزل مولایم فاطمه(س) وارد شدم پیش او لوحى دیدم که از شدت روشنایى آن، چشم خیره مى شد. در آن لوح نام دوازده نفر به چشم مى خورد. سه اسم روى لوح، سه اسم داخل لوح، سه اسم در پایان لوح و نام سه نفر دیگر در کنار لوح بود.
به آن حضرت عرض کردم: «اینان نام چه کسانى است»؟ آن حضرت فرمود: «اینها نامهاى اوصیا [پیامبر(ص)] است. اوّلین آن نام پسر عمویم ویازده نفر دیگر نام فرزندانم است که آخرین آنان قائم [آل محمد(ع)] است». آنگاه جابر اضافه کرد که در آن لوح نگریستم در سه جاى آن نام محمد، محمد، محمد را دیدم و در چها جاى دیگر آن نوشته شده بود: على، على، على، على.

حدیث سوم:
شیخ صدوق به نقل از اسحاق بن عمار حدیثى از امام صادق(ع) نقل مى کند که:
«امام خطاب به وى فرمود: اسحاق، آیا میل دارى تو را بشارتى دهم؟ اسحاق گفت:
جانم فداى تو باد اى فرزند رسول خدا، آرى، دوست دارم خبر را بشنوم.
حضرت فرمود: نزد ما صحیفه اى است که با املاى رسول خدا(ص) و خط امیرالمؤمنین على(ع) نوشته شده است. درآن صحیفه چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم، هذا کتاب من اللّه العزیز الحکیم،…
آنگاه حدیث را تا پایان طبق شرحى که در حدیث اوّل آمد، ذکر نمود.

توضیح حدیث:
* حدیث لوح از معروفترین احادیث شیعه است که محدثان با استناد به آن مطالب قابل توجهى را اثبات نموده اند از جمله:
الف ـ شیعه در زمان حیات پیامبر(ص) به نگارش و تدوین حدیث اهتمام ورزید، نخستین کتاب حدیث که در تاریخ حدیث شیعه شکل گرفت بنا به اظهار برخى محدثان، حدیث لوح فاطمه(س) و پس از آن مصحف فاطمه(س) و پس از آن صحیفة الجامعة على(ع) است. این در حالى است که اهل تسنن به دلایلى از جمله نشر احادیث بى پایه اى مبنى بر ممنوعیت کتابت حدیث در زمان پیامبر(ص) در قرن اوّل هجرى، از نگارش حدیث خوددارى نمودند و با روى کار آمدن عمر بن عبدالعزیز (98 ـ 101 هـ) اجازه کتابت و تدوین حدیث به آنان داده شد.
از صحیفه جامعه امیرالمؤمنین(ع)، کتاب على(ع)، صحیفه فاطمه(س) و حدیث لوح که از نخستین آثار منظوم و مکتوب حدیث در تاریخ اسلام است، در منابع مهم حدیثى شیعه و اهل سنّت نام برده شده است:
من جمله :
- بصائر الدرجات فى المقامات و فضائل اهل البیت، ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ صفار (م 290 هـ)، تصحیح، میرزا محسن کوچه باغى، [بى جا]، ص135 ـ 170؛ فضائل اهل البیت المسمى بـ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، تصحیح: کوچه باغى، بیروت، مؤسسة النعمان، ص138 ـ 170،
- کتب اربعه(2)
الکافى، محمد بن یعقوب کلینى (م329هـ)،
من لایحضره الفقیه، ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى شیخ صدوق ـ (م381 هـ)،
تهذیب الاحکام فى شرح المقنعة للشیخ المفید، ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (م 460 هـ)،
الاستبصار فیها اختلف من الاخبار، شیخ طوسى.
- رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على نجاشى (م450 هـ)، تحقیق: سید موسى شبیرى زنجانى، قم، انتشارات اسلامى، ص360.
- منابع حدیثى اهل سنّت(3)
مسند احمد بن حنبل (م241هـ)،
صحیح بخارى (م256 هـ)،
سنن ابن ماجه (م275 هـ)،
سنن ابى داود (م275 هـ)،
سنن نسایى (م303 هـ).

در اصول کافى روایتى است که گزارش مى دهد، اصحاب امام صادق(ع) از آن حضرت درباره مصحف فاطمه(س) سؤال مى کنند و امام وجود آن را تایید مى کند و درباره آن سخن مى گوید. (4)

ب . راوى حدیث لوح، جابر بن عبداللّه انصارى است که پس از رؤیت حدیث در نزد فاطمه(س) از روى آن نسخه اى نوشت و همانطور که قبلاً بیان شد براى امام باقر(ع) نقل نمود.(5) .

* درباره نابینا بودن جابر بن عبدالله و چگونگى رؤیت حدیث لوح و استنساخ آن، مصحح کتاب کمال الدین و تمام النعمه جناب استاد على اکبر غفارى توضیحى به شرح زیر دارد:
باید اظهار داشت جابر پس از زیارت اربعین در مدینه به ملاقات امام محمد باقر(ع) رسید. گفته شده است جابر هنگام زیارت اربعین نابینا بوده چگونه امکان داشت حدیث لوح و صحیفه فاطمه(س) را ببیند.
در این باره دو پاسخ مطرح مى شود:

الف- جریان رسیدن جابر به مزار امام حسین(ع) و سراسیمه شدن او و افتادن او برقبر حسین بن على(ع) که عطیه، یار و همراه دانشمند جابر تعریف نموده، هیچ گونه دلالتى بر نابینایى جابر نمى کند بلکه دلالت بر آن دارد که جابر بر اثر حزن و اندوه که در شهادت امام حسین(ع) بر او عارض شده و گریه هاى فراوانى که بر این مصیبت نمود ـ خصوصاً هنگام تلاش و جستجو به دنبال کشف مزار حسین(ع) ـ چشمان او اشک آلود و تار شده، به گونه اى که اطراف خودرا دقیق نمى دید.

ب- اگر خبر نابینا بودن جابر صحت داشته باشد، نابینایى در اواخر عمر او انفاق افتاد و هنگام تشرف به حضور صدیقه طاهره فاطمه الزهراء(س) بینا بوده است و صحیفه را دیده و از حضرت درباره مطالب آن سؤال نموده و آن را نوشته است.

* جابر در سن نود و چهار سالگى بین سالهاى 74 تا 78 هجرى در مدینه وفات یافت.
ابن قتیبه فوت او را در سال 78، ابن سعد فوت جابر را به سال 73 و ابن عبدالبر به سال 74 و به روایت دیگر سال 77 گزارش نموده است. در هر حال فوت جابر قبل از وفات امام محمد باقر(ع) بوده است. ولادت امام صادق(ع) سال 83 هجرى و وفات امام باقر(ع) سال 114 هجرى بوده است.
جابر از آخرین اصحاب پیامبر(ص) بود که عمر طولانى یافت و با علم غالب مى توان وفات او را پس از فوت دیگر اصحاب پیامبر(ص) دانست.

* در ظاهر چنین به نظر مى رسد که امام باقر(ع) تا قبل از ملاقات جابر و استماع حدیث لوح از جابر، از وجود این حدیث بى اطلاع بوده، امّا همان طور که در پایان حدیث تصریح دارد، امام به جابر فرمود:
یا جابر انظر انت فى کتابک لاقرأه انا علیک، فنظر جابر فى نسخته فقرأ علیه ابى (ابو جعفر محمد بن على بن الحسین) فوالله ما خالف حرف حرفاً.
نکته دیگر آنکه صحیفه فاطمه(س) و صحیفه جامعه امیرالمؤمنین(ع) به عنوان میراث امامت پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در اختیار امام حسن(ع) و سپس در اختیار امام حسین(ع) و آنگاه دست بدست در اختیار ائمه بعد قرار گرفت و در موارد ضرورى، ائمه هنگام نقل حکم خاصى آن را مى گشودند و جواب پرسشهاى اصحاب خود را مى دادند. گفته شده است که طول صحیفه جامعه هفتاد ذراع (سى و سه متر) و ضخامت آن در هنگام بسته بودن و پیچیده بودن باندازه ضخامت ران شتر دو کوهانه بوده است.(6)
قطعاً امام باقر(ع) از حدیث لوح اطلاع داشته و علاوه برآن حضرت، جابر نیز افتخار استماع ونقل حدیث لوح را به دست آورد و قطعاً به عنوان دلیلى روشن در تأیید امامت ائمه اطهار(ع) مسلمانان آن دوره را از مضمون آن آگاه ساخته است.

* نکات مهم لوح فاطمه زهرا:

مهمترین موضوعاتى که حدیث لوح، به آن دلالت دارد عبارت است از:
1- تنصیص به امامت ائمه اثنى عشر(ع).

2- پیش بینى برخى حوادث که همزمان با حیات ائمه اتفاق خواهد افتاد. از جمله علم امام، چگونگى شهادت امام، محل شهادت امام و نوع برخوردهاى مخالفان و معاندان با امام.

3- توصیف خصوصیات ظاهرى و معنوى امام مهدى(عج) و بیان وضعیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى عصر ظهور و نیز وقایع و اصلاحات اجتماعى که پس از ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد.

4- تمام امامان روح واحدى هستند در کالبدهاى مختلف. اهداف آنان منطبق بر یکدیگر و عالى ترین مقصد آنان سعادت بشر از طریق پرستش صحیح خداى واحد و بکار بستن عقل و درایت به منظور بهبود وضعیت زندگى و رسیدن به کمال است، هرچند روش هاى عملى آنان به دلیل تنوّع و تفاوت شرایط و مقتضیات زمان و مکان متفاوت بوده باشد. لذا راه سعادت در پذیرش امامت هر دوازده امام معصوم است. توقف بر یکى از ائمه به معناى انکار و نادیده گرفتن بقیه ائمه خواهد بود و حتى انکار امام متوقف علیه رانیز بدنبال خواهد داشت. در حدیث لوح مى فرماید:
اِنَّ المکذّب بالثامن مکذّب بکلِّ اولیائى.

5- اکمال سلسله جلیله امامت به وجود حضرت حجت(ع) است و لذا فرموده است:

ثم اکمل ذلک بابنهِ رحمه للعالمین علیه کمالُ موسى وبهاءُ عیسى وصبرُ ایوبٍ…
کمال هر چیزى رسیدن به مرحله اى از رشد و تعالى است که در آن غرض اصلى آن موجود تحقق یابد، مثلاً این آیه شریفه که: «عذاب کامل بدکاران در روز رستاخیز داده مى شود»(7)
این نکته را خاطر نشان مى سازد که کمال عقوبت در قیامت است، همان طور که کمال پاداش صالحان در قیامت است.
براساس توضیح فوق، تحقق اهداف اصلى امامتِ تام ائمه در امامت حضرت
مهدى(عج) خواهد بود؛ همان طور که امامت حضرت امیرالمومنینِ على(ع) اکمال رسالت رسول اللّه(ص) است: اَلْیومَ اکملتُ لکُم دینکم واَتْمَمْتُ علیکم نعمتى…؛(8)
چنانکه مى دانیم مفسّران و مورخان بسیارى از عامه و خاصه نزول آیه فوق را در واقعه حجة الوداع و معرفى امام على (ع) به عنوان وصى و خلیفه پیامبر و امام مسلمانان مى دانند.
امامت حضرت مهدى(ع) چه در غیبت صغرا و چه در غیبت کبرا، تکمیل کننده و به ثمر رساننده امامت یازده امام پیشین(ع) است.

6- امامت حضرت مهدى(عج) فقط مخصوص مسلمانان یا شیعیان نیست بلکه امامت آن حضرت رحمت گسترده اى است که همه مردم را فرا مى گیرد. در حدیث لوح از وجود آن حضرت به رحمه للعالمین تعبیر شده است و در سایه حکومت و امامت ایشان همه مستضعفان به حقوق خود مى رسند؛ حق همه افراد از غاصبان ستانده و به ایشان بازگردانده مى شود:
المُلکُ یَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحمنِ.

7- حدیث لوح را علاوه بر شیخ صدوق، شیخ کلینى در کافى، نعمانى درالغیبة، علامه مجلسى در بحار الانوار و دیگران نیز نقل کرده اند.

8- هنگامى که جابر بن عبدالله چگونگى رنگ صحیفه اى را که نزد فاطمه(س) بود، براى امام باقر(ع) توصیف مى کرد گفت:
و رأیتُ فى یدها لوحاً اخضر ظننتُ اَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ.
فیض کاشانى در کتاب شافى پس از نقل حدیث لوح، در تعریف کلمه اخضر مى گوید:
لوح اخضر از عالم ملکوت برزخى رسیده بود و سبز بودن رنگ لوح کنایه از سفید و روشن بودن نور عالم جبروت و آمیخته شدن به رنگ سیاه عالم ماده یا عالم شهادت است، امّا نوشته هاى این لوح، سفید است، زیرا این نوشته ها از عالم اعلى که نور محض است فرستاده شده بود.(9).

9- در آغاز حدیث لوح وجود شریف پیامبر اکرم(ص) توصیف به حجاب شده است:
هذا کتابّ من اللهِ العزیز الحکیم لِمحمَّدٍ نبیّهِ ونورهِ وحِجابِه وسفیره…
علامه مجلسى درباره حجاب بودن پیامبر(ص) توضیحى دارد:
کلمه و وصف «حجاب» از این جهت بر رسول الله(ص) اطلاق شده است که آن حضرت واسطه بین خداوند و خلق بوده است، یا به این اعتبار که رسول الله(ص) داراى دو مقام و وجهه بود: مقامى نزد خداوند و مقامى نزد مردم. (10)

10- در متن حدیث لوح آمده است:
فَمَن رجا «غیرَ فضلى» او خافَ غیرَ عدلى عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا اُعذِّبُهُ احداً من العالمین .از عبارت غیر فضلى دو مطلب متفاوت قابل برداشت است. اوّل: به فضل کسى جز خدا امیدوار بودن؛
دوم: به جز فضل خدا به دیگر صفات الهى امیدوار بودن.
از ظاهر لفظ چنین بر مى آید که برداشت اوّل صحیح باشد که در آن صورت نتیجه امید به فضل دیگران، باعث عذاب الهى ونافرجامى و ناکامى در تحقق اهداف عالى زندگى است. امّا بیانى از علامه مجلسى نقل شده است که مطلب دوم را صحیح مى داند. از بیان او چنین استنباط مى شود که پاداشى که خداوند به انسان مى دهد دو نوع است: اوّل ثوابى که نتیجه عمل آدمى است؛ دوم پاداشى که ارتباط به عمل آدمى ندارد و ناشى از فضل الهى است. ثوابى را که ناشى از فضل الهى است، نمى توان حتى یک دهم مکافات عمل خود خواند و اگر معیار ثواب و عقاب الهى را فقط عمل آدمى فرض کنیم، استحقاق هیچ گونه پاداشى که نتیجه فضل خدا بر او باشد، موجود نیست بلکه اگر پاداشى هست همان است که براى اعمال خود ستانده است. پس باید پذیرفت که بخش زیادى از پاداش الهى بر بندگان، از منبع پر فیض فضل الهى است هر چند خداوند ضرورتاً مطابق وعده و وعیدى که به بندگان داده آنها را ثواب و عقاب مى دهد، مع الوصف باید پذیرفت وعده ها و وعیدهاى او نیز برخاسته از فضل اوست. با این توضیح، هر چند از ظاهر لفظ حدیث
چنین بر مى آید که منظور، امیدوار شدن به فضل کسى جز خداوند سبحان است، امّا باید دانست که امیدوار شدن به فضل دیگران جز فضل خدا، مستحق عذاب و عقاب نیست، اگر چه از ظاهر الفاظ حدیث چنین برداشت شود.
امّا اینکه فرمود «او خاف غیر عدلى»، مؤید مطلب پیشین است و از آن چنین استنباط مى گردد که خوف بندگان از خداوند در واقع خوف از عدل الهى است و براساس عدل او مجازات طبیعى ـ که نتیجه عمل انسان است ـ بر انسان سنگین خواهد بود و اگر خداوند به عدل خود اعمال بندگان را محاسبه نماید، کار بر آنان بسیار سخت و تنگ خواهد آمد، لذا شایسته است بیشترین و بلکه تمام هراس آدمى از عدل خداوند باشد و به فضل او امیدوار گردد.

11- در متن حدیث و در توصیف حسین بن على(ع) آمده است: … جَعَلْتُ کَلِمَتىِ التّامَّةِ معه، طبق روایتى که از امام على بن موسى الرضا(ع) رسیده منظور از کلمة تامة، امامت است.(11).
قرآن، تولد شگفت انگیز عیسى(ع) از مریم(س) را به فرمان الهى نسبت مى دهد و در توصیف عیسى(ع) مى فرماید:
مُصدقاً بِکلمةٍ مِن اللّه(12)
و در جاى دیگر فرمود:
… انما المسیحُ عیسىَ ابنُ مریمَ رسولُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ الْقیها الى مریمَ وروحّ منه…(13) و درباره حضرت ابراهیم(ع) مى فرماید:
وَجَعَلَها کلمةً باقیةً فى عقبهِ.(14)
در توضیح این آیه صاحب مجمع البحرین(15)
حدیثى نقل مى کند که در آن منظور از
کلمة باقیة، امامت و منظور از عقبه، نسل و فرزندان حسین بن على(ع) دانسته شده است؛ این امامت تا قیامت ادامه دارد و کسى حق اعتراض نخواهد داشت که چرا امامت در نسل حسین بن على(ع) نهاده شده نه نسل حسن بن على(ع)،زیرا خداوند در انجام افعالش حکیم است:
لایُسأل عما یَفْعَل وَهُمْ یُسْئَلُونَ.(16)
کلمة تامة یعنى «تمام و کمال از هر چیزى» و عبارت جَعَلْتُ کلمتى التامة فى عقبهِ، یعنى: «امامت را به طور تمام و کمال در نسل حسین بن على(ع) قرار دادم.»

12- منظور از ذوالقرنین در عبارت: یُدْفَن فى المدینة التى بناها العبد الصالح ذوالقرنین به احتمال زیاد، کورش کبیر است. ومنظور از سرزمین، سرزمین ایران (طوس) است.
البته در اینگونه مقایسه هاى تاریخى و بویژه درباره قصص قرآن، با قاطعیت نمى توان تعیین مصداق کرد اما چنانچه ملاحظه مى شود… نظریه اى که مراد از ذوالقرنین قرآن، کورش کبیر باشد، نظریه اى معقول و محتمل الصدق است.(17)
(متاسفانه عده ای دوست ندارند نامی از کورش کبیر در ایران باشد حتی مواردی که در کتابها از او نامی برده شده در چاپهای جدید تماما حذف شده اند )

13- امامت بعد از امام حسین وامام حسن (ع) به دوبرادر نمی رسد(همانگونه که حکیمه خاتون برای اثبات امامت امام زمان وکذب خواندن ادعای جعفر کذاب گفته بود

14- امامت به فرزندان امام حسین رسیده

15- امام موسی کاظم به شهادت رسیده اند وزنده نیستند (عده ای به موعود بودن او اعتقاد دارند )

16- امام یازدهم پدر امام زمان ( اثبات کذب بودن عقیمی امام حسن (ع)) ونام مادر امام زمان (ع) نرجس خاتون میباشد

17- امام حسن عسکری (ع) به مرگ طبیعی ازدنیا نرفته وبه شهادت رسیده اند(اثبات اینکه تمامی امامان یا با زهر از دنیا میروند یا به ضربت شمشیر )

18- امام زمان در زمان پدرش به دنیا آمده وهنوز زنده است

19- امام زمان فرزند امام حسن عسکری (ع) قیام کننده است

* حدیث لوح از طرق مختلف و با اندک اختلاف در بعضى الفاظ، در جوامع و مجامع حدیث نقل شده است، نگارنده در انتخاب طریق، سندى را که شیخ صدوق تا امام صادق(ع) ثبت نموده، انتخاب کرده و آن چنین است:
قال: حدثنا ابى و محمد بن موسى بن المتوکل و محمد بن علیّ ماجیلویه واحمد بن على بن ابراهیم والحسن بن ابراهیم بن ناتانه واحمد بن زیاد الهمدانى ـ رضى اللّه عنهم ـ قالوا:
حدثنا على بن ابراهیم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن بکر بن صالح، عن عبدالرحمن بن سالم، عن ابى بصیر، عن ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: قال ابى لجابر بن عبداللّه الانصارى: …

یک نکته :
میدانیم که جابر بن عبدالله انصارى در زمان فاطمه زهرا وحضرت علی (ع) زندگی میکرده اند این روایت سالها قبل از تولد امام حسن عسکری وامام زمان نقل شده وراوی آن یکی از اشخاص مهم وموثق ومورد احترام بسیار امامان (ع) است کسی که به گفته ائمه از کسانی است که هنگام قیام امام زمان (ع) دوباره زنده میشود واز رجعت کننده گان است ودررکاب حضرت قرار میگیرد واین خود مقام والای اورا میرساند پس هیچ شکی در سخن او نیست وروایت اوبه تنهایی مشت محکمی بردهان یاوه گویان است کسانی که میگویند امام زمان وجود ندارد

برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به :
کمال الدین ج 1، ص 305، غیبة طوسى ص 92، غیبة نعمانى ص62 ،اختصاص مفید ص 210. حدیث لوح فاطمه (س) و نکته هایى در شرح آن،نویسنده : ترکمانی، حسین علی، سند حقانیت شیعه: ترجمه لوح حضرت فاطمه زهرا (ع) ،ابوالفضل فقهی

منابع وپی نوشتها :
1- کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، تصحیح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، ص308 ـ 313؛ همان، تصحیح: حسین اعلمى، بیروت، مؤسسة الاعلمى، ص290 ـ 297 و نیز نک: الکافى، چاپ تهران، ج1، ص527، ح3 و ص532، ح9؛ من لایحضره الفقیه، انتشارات اسلامى، ج4، ص180، ح5408
2- از کتب اربعه بنگرید به المعجم المفهرس لاحادیث الکتب الاربعة، ذیل ماده هاى: فالجامعة، الصحیفة، مصحف، کتاب على، لوح؛ و نیز برنامه هاى رایانه اى.
براى نمونه از ماده «کتاب على»، نک: الکافى، چاپ تهران، ج1، ص41، ح1 و ج2، ص136، ح22 و ج3، ص175، ح6 و ج4، ص340، ح7 و ج5، ص135، ح5 و ج6، ص202، ح1 و ج7، ص40، ح1 و2؛ من لایحضره الفقیه، تصحیح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، ج2، ص338، ح2614 و ج3، ص329، ح4176 و ج4، ص74، ح5148؛ تهذیب الاحکام، تصحیح: سید حسن موسوى خرسان، بیروت، دارصعب ـ دارالتعارف، ج1، ص227، ح38 و ج2، ص383، ح250؛ الاستبصار، تصحیح: محمد جعفر شمس الدین، بیروت، دارالتعارف، ج1، ص472، ح7 و ج2، ص203، ح3 و ج3، ص108، ح5 و ج4، ص59، ح3 و 5؛ برنامه رایانه اى کتب اربعه(نور)، عبارت «کتاب على» را در یکصدوسى مورد نشان مى دهد.
3- درباره صحیفه امیرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت، بنگرید به: فصلنامه علوم حدیث، ش3، بهار 76، ص41، مقاله: صحیفه امیرمؤمنان(ع) و نیز نک: سنن ابن ماجه، کتاب الدیات، شماره 2658
4- اصول کافى، ج1، ص241
5- براى کسب اطلاع بیشتر از نام و محتوا و کیفیت نگارش نخستین صحیفه هاى حدیثى در زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) به مقاله تاریخ تدوین حدیث، نوشته استاد على اکبر غفارى در پایان کتاب تلخیص مقباس الهدایة، مراجعه شود.
6- اصول الکافى، دار التعارف، ج1، ص295
7- نحل، آیه25
8- مائده، آیه 3
9- به نقل از پاورقى کتاب الغیبة، نعمانى، ص62
10- بحارالانوار، ج36، ص198
11- نک: مقدمه تفسیر مرآة الانوار.
12- آل عمران، آیه 39
13- نساء، آیه 171
14- زخرف، آیه 28
15- مجمع البحرین، ج6، ص155
16- انبیاء، 23
17- فصلنامه بیّنات، ش14، ص105 ـ 109



تاريخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, | 10:19 | نویسنده : نوكر امام زمان

سخن گفتن از شخصيت بي‌نظير فاطمه (س) شم بهشتي مي‌خواهد، چه اينكه پيامبر خدا فرمود:

كلما اشتقت الي رائحه الجنه شممت رائحه ابنتي فاطمه. 1

هر زمان مشتاق بوي بهشت مي‌شوم دخترم فاطمه (س) را مي‌بويم و بوي بهشت از او استشمام مي‌كنم.

و در روايتي كه فريقين بر آن تأكيد دارند پيامبر خدا (ص) در شب معراج از بهشت عبور مي‌كرد، جبرئيل امين از ميوه درخت طوبي به آن حضرت داد و هنگامي كه به زمين بازگشت نطفه فاطمه (س) از آن ميوه بهشتي منعقد شد.2  كوثري كه عطاي ويژه الهي است. موجودي كه زهره سماء و زهراي زمين است. چهره‌اي كه ثمر نتيجه هستي است. بانويي كه در شمار معصومين است.3 خود معصومه، پدر معصوم، شوهر معصوم، فرزندان معصوم مي‌باشند.

بانويي كه محبت و ولايت او و خاندان او مزد رسالت و از فرائض ديني بشمار مي‌آيد.4

صديقه طاهره‌اي كه مظهر رضاي الهي و غضب ربوبي است.5

و مدال افتخار سيده نساءالعالمين را در فرآينش به خود اختصاص داده است6. بانويي كه امام صادق (ع) فرمود:

و هي الصديقه الكبري و علي معرفتها دارت القرون الاولي.

او صديقه كبري است كه بر محور شناخت او قرنهاي گذشته دور زده است.7

اگر چه پيرامون شخصيت آسماني بانوي بانوان جهان حضرت فاطمه زهرا (س) بسي كتابها نگاشته شده و فراون سخن رانده شده است، اما گويا اگر هزاران برابر آن نيز قلم زده شود و سخن گفته شود باز قطره‌اي در مقابل اقيانوس بي‌كرانة فضيلت‌هاي حضرتش مي‌باشد.

و به تعبير حكيمانه حضرت آيت الله جوادي آملي، گفتار و نوشتار هر چه بلند و پر معنا و نغز و رسا باشد، توان معرفي شخصيتي كه اصلش از عالم ملكوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است را ندارد8. عارفي همچون حضرت امام خميني ره با آن جايگاه علمي و عرفاني‌اش از درك عظمت و مقام والاي حضرت زهرا (س) اظهار عجز و ناتواني كرد و فرمود: هر كس با هر بينش درباره او سخن گفته است از عهدة ستايش او بر نيامده است. چونكه دريا را در كوزه‌اي نتوان گنجاند9.

فضل زهرا را بشر كي توان احصا كرد

قطره را قدرت نباشد وصف از دريا كند

و من خود را قاصر مي‌دانم در مورد حضرت صديقه ذكري كنم10. فاطمه به مرتبه‌اي رسيده است كه دست همه از او كوتاه است. حضرت فاطمه يك فرد معمولي نبود بلكه يك موجود ملكوتي است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. موجودي الهي جبروتي در صورت يك زن ظاهر شده است.

زن كه تمام خاصه‌هاي انبياء در اوست، زني كه اگكر مرد بود نبي بود، زني كه اگر مرد بود جاي رسول الله (ص) بود11.

ما را كجا به كوي تو ممكن بود وصول

كانجا خيال را نبرد قدرت نزول

در وصف ذات پاك و كرامات بي‌حدت        

گرديده نطق الكن و حيران شـود عقـول12

مقام معظم رهبري مدظله‌العالي هم فرمود:

براي انسان‌هاي كوچكي مثل من خيلي دشوار است كه بخواهند دربارة آن عظمت سخن بگويند. ما خيال و يك تصوير و يك نقش در ذهنمان مي‌گذرانيم، اين كجا و واقعيت‌ها و حقيقت‌ها كه بسي عظيم‌تر از ذهن است كجا- واقعاً دختر پيامبر معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است، حقيقتاً براي ذهن قاصر ما، آن علو درجه معنوي و ملكوتي ام الائمه- النجباء (س) قابل درك نيست و به قدر فهم خود ممكن است شمه‌‌اي از رشحات را درك كنيم13.

آري فاطمه مجهوله القدر است همانگونه كه مخفيه القبر است14. منزلت و قدر او مجهول و نهان است همان سان كه تربت و قبر او مخفي و پنهان است. لذا آن حضرت را فاطمه ناميده‌اند چونكه مردم از شناخت حقيقت او دور مانده و محروم شده‌اند.

قال الصادق (ع): انما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها15.

پس چه قلمي سزاوار ترسيم شخصيت ملكوتي حضرت فاطمه است، چه فكري ياراي توانايي درك فضائل او را داراست چگونه ممكن است ابعاد شخصيت آن بزرگوار در گفتار ما خاكيان محدود، جلوه‌گر شود. پس بايد اعتراف و اذعان نمود كه انسان نمي‌تواند شخصيت والاي حضرت را آنگونه كه هست درك كند و تبين نمايد. و براي شناخت و معرفتي مقام والاي آن حضرت بايد از سرچشمه وحي و سخنان معصومين استمداد طلبيد، چه اينكه فاطمه را غير از خدا و رسول (ص) و ائمه (ع) نشناختند و اگر احاديثي هم از خاندان وحي رسيده به اندازه فهم مستمعان بوده، نه به اندازه مرتبت او16. و از سوي ديگر با گذشت بيش از چهارده قرن هنوز ابعاد گوناگون زندگاني حضرت زهرا (س) در اوج غربت و مظلوميت بسر مي‌برد و متاسفانه زواياي زندگي او براي بشريت در هاله‌اي از گمنامي و ابهاد قرار دارد.

و از اينكه دست اندركاران آن كنگره نوراني قدمي در معرفي آن بانوي بزرگ اسلام گرفته‌اند جاي تقدير و تشكر دارد. و اين مقاله بر آن است تا فاطمه (س) را از ديدگاه وحي معرفي نمايد. اما از آنجا كه در مورد شخصيت فاطمه (س) و جايگاه والاي آن حضرت در قرآن آيات فراوان بطور مستقيم و غيرمستقيم وجود دارد17، نظير آيات (تطهير، مودت، مباهله، ابرار، امانت، ذي‌القربي، صلوات، نور، ضرب‌المثل، بيوت، مرج‌البحرين يلتقيان، ايذاء، سوره قدر، سوره كوثر18 و...)

وليكن با توجه به اينكه تفسير و توضيح اينها در يك مقاله امكان ندارد و حق آنها اداء نمي‌گردد. لذا آنچه در اين نوشتار مي‌آيد فقط تفسير و توضيح سوره مباركه كوثر در مورد عظمت بي‌نظير فاطمه زهرا (س) بعنوان كوثر قرآن است.

اميد است اين عرض ادب و ارادات به پيشگاه پرعظمت حضرت صديقه كبري مقبول درگاه حق. و فرزندش حضرت مهدي (عج) واقع شود و گامي كوچك در معرفي حضرت بعنوان بهترين الگو براي همه عصرها و نسل ها برداشته شود.

خداوندا، ما را از بركات اين خير كثير كه به پيامبرت مرحمت فرموده‌اي نصيب فرما.

بسم‌الله الرحمن الرحيم. انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحران شانئك هوالابتر

ترجمه: اي پيامبر، مسلماً به تو كوثر (خير كثير و بركت فراوان) عطا خواهيم كرد، پس (به شكرانة اين نعمت بزرگ) براي پروردگارت نماز بخوان و شتر قرباني كن- مسلماً دشمن تو ابتر و بلاعقب است.

«مشخصات سورة كوثر»

1- بنابر مشهور در مكه نازل شده است ولي بعضي احتمال مدني بودن آن را داده‌اند و اين احتمال نيز داده شده است كه اين سوره دوباره نازل شده يكبار در مكه و بار ديگر در مدينه ولي رواياتي كه در شأن نزول اين سوره در تفاسير فريقين ذكر شده، قول مشهور را كه اين سوره مكي است تاييد مي‌كند.

2- كوچكترين سوره قرآن است كه داراي سه آيه مي‌باشد.

3- پانزدهمين سوره به ترتيب نزول و يكصد و هشتمين سوره به ترتيب قرآن موجود است.

4- نام اين سوره (كوثر) از اولين آية آن نشأت گرفته شده است.

5- امام صادق (ع) فرمود: هر كس در نمازهاي واجب و مستجب سوره كوثر را بخواند خداوند از آب كوثر نصيب او مي‌كند19.

6- اين سوره كوچك در طول تاريخ همانند ندارد و دشمنان معاند اسلام كه در نابودي اسلام از هيچ كوششي كوتاهي نكردند و نمي‌كنند، از آوردن كوچك‌ترين سوره مانند كوثر عاجز مانده‌اند و خداوند هم در قرآن فرمود، ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسوره من مثله20.

ترجمه: اگر شكي در قرآني كه بر حضرت محمد (ص) بندة خود فرستاديم داريد، پس مثل يك سوره آن را بياوريد.

شأن نزول: عاص بن وائل از سران مشركان مكه بود، بعد از فوت پسر رسول الله (ص) بنام عبدا..، پيامبر خدا را ابتر ناميد و عرب هم كسي را كه پسر نداشت ابتر (بلاعقب) مي‌ناميد21 سوره كوثر نازل شد و پيامبر اكرم را به اعطاي كوثر و نعمت‌هاي فراوان بشارت داد و دشمنان را ابتر خواند.

اعجاز سوره كوثر: مرحوم علامه طباطبايي فرمود سوره كوثر يكي از ملاحم و خبرهاي غيبي قرآن كريم است، چونكه خداوند بعد از ارتحال پيامبر اكرم بركتي در نسل آن جناب قرارداد به طوري كه در همه عالم هيچ نسلي معادل آن ديده نمي‌شود با آنكه اين همه بلاها بر سر ذريه پيامبر آوردند و گروه گروه آنها را كشتند.22

با توجه به اينكه اين سوره مكي است و حكومت و امكانات در دست مشركان مكه بود و مسلمين در وضع خوبي نبودند و فرزندان پسري پيامبر از دنيا رفته بودند و دشمنان هم زخم زبان مي‌زدند و پيامبر را ابتر مي‌ناميدند و از آنجائيكه فرزند پسري را تداوم بخش برنامه پدري مي‌داشتند، لذا اميدوار بودند با رفتن پيامبر كسي نيست كه راه او و آئين او را ادامه دهد و پيامبر از اين جريان ناراحت بود و خداوند هم هنوز به پيامبر فاطمه (س) را نداده بود.

نزول اين سوره در آن فضا و شرايط هم تسلي‌خاطر و بشارت بزرگ بر پيامبر بود تا در برابر ياوه‌گويي‌هاي دشمنان قلب مباركش آزرده نشود و در عزم آهنين او فتور و سستي راه نيابد و از انبوه جمعيت آنها و امكانات فراواني مادي كه در اختيار دارند نگران نشود، چرا كه خيلي كه منبع هم خيرات است اعطاء خير كثير را به پيامبر نويد مي‌دهد كه به احدي نداده است. از سوي ديگر پاسخ كوبنده‌اي به سران كفر و شرك و ضربه‌اي بود به اميدهاي دشمنان اسلام. و از طرف ديگر بصورت غيبي خبر مي‌دهد كه پيامبر بلانسل و دودمان نمي‌ماند بلكه نسل و دومان او زياد خواهد شد و دشمنان پيامبر ابتر خواهند ماند.23

پس اين سوره پيشگويي براي آينده است كه آينده از آن پيامبر است و خبرهاي اعجازآميز از آينده‌هاي دور و نزديك، كه همه اين پيشگويي‌ها محقق شد، هم خيرات و بركات فراوان بر پيامبر نازل شد و هم دودمان پيامبر در جهان بطور فراوان وجود دارند و هم دشمنان پيامبر كه در آن زمان زياد بودند تار و مار شدند و امروز آثاري از آنها باقي نمانده است، در حاليكه طوائفي، همچون بني‌اميه و بني‌عباس كه به مقابله با پيامبر و فرزندان او برخاستند، روزي آنقدر جمعيت داشتند كه كسي فكر نمي‌كرد ابتر شوند و همه آنها از بين بروند24.

و هم برنامه اسلام و قرآن كه آئين پيامبر بود در سراسر جهان گسترده و فراگير شد.

توضيح و تفسير آيه: انا اعطيناك الكوثر: در اين جمله كوتاه براي بيان مطلب چند تاكيد بكار رفته است.

-ان- از ادات تاكيد در ادبيات عرب است

- ضمير جمع بجاي‌ مفرد- روال طبيعي اين بود كه ضمير مفرد و بصورت متكلم وحده ذكر گردد (اني) اما ضمير جمع و بصورت متكلم‌ مع‌الغير آورده شد (انا) و اين تعبير براي بيان عظمت است25.

- ذكر فعل ماضي بجاي مضارع تأكيد سوم است.

خداوند در اين سوره به پيامبرش تسلي‌خاطر مي‌دهد كه در آينده به تو خير كثير خواهيم داد... و در اينجا بايد فعل مضارع آورده شود اما ماضي ذكر شد و در ادبيات عرب ذكر ماضي بجاي مضارع تاكيد ديگر بر مطلب است كه تحقق اين وعده آنقدر حتمي است كه مثل اينكه محقق شد. پس در اينجا با سه تاكيد به پيامبرش مي‌گويد، ما مسلماً و محققاً و حتماً به تو كوثر خواهيم داد.

نكته ديگر: تعبير اعطيناك دليل بر اين است كه كوثر عطيه الهي به پيامبر است اما در مورد قرآن تعبير اتيناك بكار بوده شد. و لقد اتيناك سبعا من المثاني و القران العظيم26. و قد اتيناك من لدنا ذكراً 27. اما در اينجا تعبير اعطيناك بكار برده شده است كه نوعي اعطاء و بخشش و بشارت بزرگي به پيامبر عظيم‌الشان است، كه بداند آن خدايي كه منبع همه خيرات و بركات است، كوثر را در اختيار او نهاده است و كوثر عطيه بزرگ و ويژه الهي است كه و بديهي است هر قدر معطي با عظمت‌تر معطي هم مهم‌تر و با ارزش تر خواهد شد.

با توجه به اينكه مخاطب پيامبر اكرم (ص) است و خداوند علي اعلي و غني مطلق و سرچشمه همه خيرات و بركات به پيامبرش وعده كوثر مي‌دهد. اين چه معني دارد؟ با ملاحظه معطي و معطي‌اليه ارزش معطي بيشتر روشن خواهد شد.

اگر معطي فرد معمولي باشد يا اينكه خداوند باشد فرق دارد و يك وقت عطاء كننده خداوند است يكي وقت فرد معمولي است و از سوي ديگر گاهي به انسان معمولي چيزي مي‌دهند و گاهي به افضل انبياء و خير خلق الله چيزي مي‌دهند. يك وقت به پيامبري كه جبرئيل و قرآن بر او نازل و به اوج كمال رسيده به او بشارت خير كثير مي‌دهند و يك وقت به فرد معمولي بشارت خير كثير مي‌دهند. به عبارت ديگر خير كثير نزد بازاري و تاجر و ميليارد هر كدام به معناي خاص خودش است.

خداوند متعال در اين سوره به افضل انبياء بشارت كوثر و خيرات و بركات فوق از حد و حصر مي‌دهد پس توجه به معطي و معطي و معطي‌اليه، عظمت كوپر بيشتر روشن مي‌شود. و در واقع سوره كوثر، اسم با مسمي است در عين كمي آيات و كلماتش، در بردارنده اسرار و رموزي است كه بزرگان و مفاخر، از دستيابي به عمق آن به عجز و توانايي خويش اعتراف كردند.

معنا و مراد كوثر: كوثر بر وزن فوعل وصف است كه از كثرت گرفته شده و به معني خير و بركت فراوان است و به افراد سخاوتمند هم كوثر گفته مي‌شود.28

براي كوثر29و علامه طباطبايي تا 26 قول ذكر نموده‌اند30‌. گستره معنايي اين واژه چنان وسيع و جامع است كه از جمله «خير بي‌نهايت» را مي‌تواند شامل شود و هر كس به مقدار پايه معرفتي خويش چيزي فهميده و سخني بيان كرده و مطلبي نوشته است ولي ظاهر اين است كه غالباً اينها از قبيل بيان مصاديق براي اين مفهوم وسيع و گسترده است و با توجه به شأن نزول و سياق آيات و كلمه ابتر و تسلي بودن سوره و روايات متعدد وارده از ائمه (ع) به نظر مي‌رسد و مراد از كوثر يا بازرترين مصداق آن، فاطمه زهرا (س) است.

مرحوم علامه طباطبايي علاوه بر ادعاي مستفيضه بودن روايات فرمودند: مناسب‌ترين معني كوثر، كثرت ذريه پيامبر از طريق صديقه كبري (س) است كه شرق تا غرب عالم را فرا گرفته است31. فخررازي مفسر بزرگ اهل سنت در ضمن بيان تفسيرهاي مختلف كوثر گفت:

قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كساني نازل شد كه عدم وجود اولاد را بر پيامبر اكرم خرده مي‌گرفتند. بنابراين،  معني سوره اين است كه خداوند بر پيامبر نسلي مي‌دهد كه در طول زمان باقي مي‌مانند. بعد گفت: اين از عجائب است چونكه در طول تاريخ تعداد زيادي از ذريه پيامبر را كشتند اما در عين حال جهان مملو از آنهاست و علماي بزرگي در ميان آنها از قبيل باقر، صادق و رضا و نفس زكيه... وجود دارند در حالي كه در زمان نزول قران با آنكه از بني‌اميه اولاد و نسل زيادي بود، اما الان چيزي از آنها در عالم وجود ندارد32.  پس مراد از كوثر فراواني ذريه و ماندگاري نسل پيامبر مي‌باشد كه فقط از طريق وجود با بركت حضرت فاطمه تحقق يافته و خداوند نسلي بي‌نظير و ماندگار در طول تاريخ به پيامبرش عطا فرمود.

نكته: مرحوم علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان فرمود، ظاهر انا اعطيناك الكوثر منت است.33  با آنكه روش و دأب بزرگان و اشخاص كريم اين نيست كه اگر چيزي به كسي مي‌دهند به رخ او بكشند و منت بگذارند، اما اين كوثر چيست كه اين معادلات بهم مي‌خورد و خداوند متعال به رخ جيب خود مي‌كشد و مي‌فرمايد ما به تو كوثر عطاء كرديم.

مطلب ديگر اينكه خداوند متعال بدون مقدمه و رياضت و زحمت اين كوثر را به پيامبرش عطا نمي‌كند، بلكه بايد چهله بگيرد، لذا جبرئيل امين نازل شد. سلام خدا را به رسولش ابلاغ كرد و عرضه داشت چهل شبانه روز از خديجه دوري گزين. نبي‌مكرم اسلام روزها روزه و شبها تا صبح عبادت، وقتي جبرئيل و ميكائيل در غروب روز چهلم خدمت پيامبر خدا رسيدند يك ظرف غذا جلوي پيامبر اكرم گذاشتند و بعد از تناول افطاري از اين غذا، به سمت منزل حركت كرد و بدين‌سان نور فاطمه منعقد شد34. اگر موسي كليم بعد از چهله (و واعدنا موسي ثلثين ليله و اتممناها بعشر و تم ميقات ربه اربعين ليله 35) آماده شد تا جبرييل بر او نازل و تورات را به او تلاوت كند. اما خداوند متعال به پيامبر اسلام بعد از چهل سالگي و نزول جبرئيل و قرآن، چه چيزي خواهد عطاء كند كه نياز به رياضت دارد. آري نور فاطمه در حالي منعقد مي‌شود كه والدين او از رهگذر چهل شبانه روز ارتباط خالصانه با خداوند به اوج طهارت روحي دست يافته‌اند و خمير مايه آن از پاك‌ترين و بهترين ميوه‌هاي بهشتي تكوين يافته است. و كوثر يكي از نامهاي مبارك حضرت صديقه كبري مي‌شود. اگر الله اسم جامع و مستجمع همه صفات الهي است، اسم كوثر هم جامع صفات حضرت زهراست، لذا علامه شهيد مطهري فرمود: « كوثر بالاترين و مهمترين توصيف است».

وجوه نامگذاري فاطمه زهرا (س) به كوثر:

1- فاطمه كوثر است چونكه فراواني و ماندگاري دودمان پيامبر اكرم فقط از طريق وجود با بركت فاطمه زهرا (س) در جهان تحقيق يافته و خداوند نسلي بي‌نظير و ماندگار به پيامبر اكرم عطاء فرمود اين وجه مطابق با شأن نزول هم هست و دشمنان اسلام با مرگ فرزندان پسري پيامبر اكرم، او را ابتر ناميدند، اما خداوند در آن زمان به پيامبرش تسلي داد كه كوثر نصيب او خواهد نمود و اين وجه دو جهت دارد.

الف: يازده امام معصوم از فاطمه زهرا (س) مي‌باشند. اگر خداوند به حضرت مريم يك عيسي داد، اما به حضرت فاطمه زهرا (س) يازده عيسي بلكه بالاتر از عيسي داد و عيساي مريم يكي از يارانحضرت مهدي فرزند حضرت زهرا مي‌باشد. و به تعبير حضرت علامه حسن‌زاده آملي خداوند به فاطمه زهرا يازده قرآن ناطق داد پس بفهم معناي آيه انا اعطيناك الكوثر را 36.

ب: هزاران هزار نفر از فرزندانو دودمان پيامبر اكرم از طريق فاطمه زهرا (س) سراسر جهان وجود دارند كه در ميان آنها علماء بزرگ و مراجع تقليد و در عصر ما همچون حضرت امام خميني ره و مقام معظم رهبري هستند كه منشأ خيرات و بركات فراوان شده‌اند.

علامه طباطبائي، فخر رازي و ديگر مفسران بزرگ قرآن به اين موضوع هم اشاره نموده

2-فاطمه كوثر است به خاطر آنكه همه بايد به او اقتدا كنيم و دستورات و معارف و احكام دين را بوسيله او و فرزندان او بگيريم اين همه رواياتي كه از ابواب مختلف اسلام از ائمه معصومين به ما رسيده كه فقط در كتاب شريف وسائل‌الشيعه قريب سي و پنج هزار روايت وجود دارد، از طريق فرزندان حضرت صديقه كبري بوده است. همچنانكه حضرت امام خميني ره نيز به اين مطلب اشاره فرمودند38.

3- فاطمه كوثر است چونكه عمده‌ترين رمز بقاي اسلام از طريق فاطمه است.

اگر فاطمه نبود ائمه هم نبودند، لذا از اسلام هم خبري نبوده است. اگر حسين فاطمه نبود بني‌اميه اسلام را از بين مي‌بردند، اگر فرزندان زهرا (س) نبودند بني‌العباس اسلام را محو مي‌كردند. اگر اسلام در سراسر كرة زمين گسترش يافت با حضور و ايثارگري ائمه و ذريه پيامبر بوده است. و اصولاً رمز بقاي اسلام ناب محمدي (ص) و علوي (ع) از طريق فرزندان فاطمه در طول تاريخ بوده است. يعني همچنانكه فرزندان جسماني پيامبر به وسيلة فاطمه زهرا (س) در جهان گسترش يافت، آئين پيامبر و تمام ارزش‌هاي ديني و قرآني و ولايي هم توسط فاطمه و فرزندانش و علماء و نويسندگان و فقها و محدثين و مفسران محافظت و گسترش يافت.

آري وجود فاطمه منبع خير كثير است كه هم باعث ماندگاري رسالت پيامبر شده است و هم عامل جاودانگي نسل پاك او.

چه زهرا شد علت مبقي دين

چــه زهــرا كه گــر ذات پاكش نبودي

دل آسوده مي‌باشد اندر زمانه

زمين گـــردد از نسل پــاكت گلستان         

چه زهرا كه از عالمي گشته مهتر

شدي غنچه ديـن و رســــم تــو پــرپــر

كه نسل تو بر پاست زين يكه دختر

زمــــان گــــردد از آل طــه منـــــور 39

4- فاطمه زهرا (س) خير كثير است، چونكه اگر اين عالم پا برجاست و به انسان رزق و روزي مي‌رسد به طفيل وجود نازنين فرزندان حضرت زهرا (س) است. اما صادق (ع) فرمود:

لو بقيت الارض بغير امام لساخت40. اگر زمين بدون حجت خدا باشد زمين اهلش را فرو مي‌برد بيمنه رزق الوراء و بوجود ثبتت الارض و السماء به طفيل وجود حجه خدا آسمان و زمين پا برجاست و روزي مي‌دهند و در زيارت جامعه هم در خطاب به ائمه معصوميت (ع) عرضه مي‌داريم بكم يمسك السماء ان تقع علي‌الارض. بواسطه شما آسمانها نگه‌داري مي‌شود و بر زمين نمي‌افتد اگر هم و غمي و مشكلي از انسان رفع مي‌شود بواسطه فرزندان فاطمه (س) است. بكم ينفس الهم و يكشف الضر و اگر اعمال ما قبول مي‌شود بواسطه آنهاست. بكم تقبل الطاعه المفترضه»41.

5- فاطمه زهرا (س) كوثر است. چونكه از فاطمه مصحفي باقيمانده است كه ارث ولايت است و ائمه (ع) براي مسائل گوناگون به آن مراجعه مي‌كنند. و علم گذشته و حال و آينده در آن وجود دارد كه خودش به حضرت امير (ع) گفت: ادن لاحدثك بما كان و بما هن كائن و بما لم يكن الي يوم القيمه حين تقوم الساعه42 و حضرت امام خميني (ره) در اين باره مي‌فرمايند:

من راجع به حضرت صديقه سلام الله عليها خودم را قاصر مي‌دانم كه ذكري بكنم، فقط اكتفا مي‌كنم به يك روايت كه در كافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق (ع) سلام الله عليه مي‌فرمايد: فاطمه سلام الله عليها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در اين دنيا بودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل مي‌آمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مي‌كرد و مسائلي از آينده نقل مي‌كرد43.  ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراوده بوده است، يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياي عظام دربارة كسي اينطور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل اين رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتيه‌اي كه واقع مي‌شده است. مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مي‌رسيده است. در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته‌ است. كاتب وحي بوده است حضرت امير، همان طوري كه كاتب وحي رسول خدا بوده است... كاتب وحي حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسئله آمدن جبرئيل براي كسي يك مسئله ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيل براي هر كسي مي آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن‌كسي كه جبرئيل مي‌خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است... اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياي درجة اول بوده است مثل رسول خدا و موسي و عيسي و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است. بعد از اين هم بين كسي ديگر نشده است. حتي دربارة ائمه همه من نديده‌ام كه وارد شده باشد اينطور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد فقط اين است كه براي حضرت زهرا سلام‌الله عليها است آنكه من ديد‌ه‌ام كه جبرئيل بطور مكرر در اين 75 روز وارد مي‌شده و مسائل آتيه‌اي كه بر ذرية او مي‌گذشته است، آن مسائل را مي‌گفته است و حضرت امير ثبت مي‌كرده است و شايد يكي از مسائل كه گفته است راجع به مسائلي است كه در عهد ذرية بلند پاية او حضرت صاحب سلام الله عليه است براي او ذكر كرده است كه مسائل ايران جزو آن مسائل باشد، ما نمي‌دانيم.44

حاصل اين مراوده جبرائيل با حضرت زهرا (س) در عرض 75 روز مصحف فاطمه شد كه ارث ولايت و مجموعه گرانسگي است و حضرت امام خميني ره در وصيتنامة خود فرمود: ما مفتخريم كه صحيفه فاطمه كه كتاب الهام شده از جناب خداوند متعال به زهراي مرضيه است از ماست.

6- فاطمه كوثر است. چون كه در حجره‌اي كوچك و محقر انسانهايي تربيت كرد كه به سبب عدد چهار، پنج نفرند اما به حسب واقع تمام قدرت حق تعالي و صفات الهي در اين خانواده متحلي شد. نورشان از عالم خاك تا آنسوي افلاك و از عالم ملك تا آنسوي ملكوت اعلي مي‌درخشد45.

7- فاطمه كوثر است، چونكه نبي مكرم اسلام فرمود: اگر همه نيكي ها و خوبي‌ها و ارزشهاي عالم بصورت يك شخص در آيد، آن شخص فاطمه است بلكه برتر و بزرگتر است و لو كان الحسن شخصاً لكان فاطمه بل هي اعظم.46

و به تعبير امام خميني (ره): تمام ابعادي كه در انسان متصور است در فاطمه (س) جلوه كرده، او موجود ملكوتي است كه در اين عالم بصورت انسان ظاهر شده. موجود الهي جبروتي كه در صورت يك انسان ظاهر شده است. زني كه تمام خاصه‌هاي انبياء (ع) در اوست.47

8- فاطمه كوثر است، چونكه روايت شده، لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علي لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما.48

پس براساس اين روايت، خلقت پيامبر و ائمه و اين عالم با آن همه كرات و سيارات و كهكشانها و مواهب خدادادي، از بركت وجودي فاطمه (س) است.

آري اگر فاطمه نبود آدم دم نمي‌زد، نوح نوحه نمي‌كرد. ابراهيم در آتش سوخت و موسي در نيل غرق و نسيم مسيح نمي‌وزيد و بوي گل محمدي آفاق و انفاس عالم را در نمي‌ورديد.

اگر فاطمه نبود محمد (ص) را مادر (ام ابيها)49 و علي را همسر و حسن و حسين، سيد شباب اهل الجنه نبودند، اگر فاطمه نبود مهدي (عج) نبود و اگر مهدي نبود مهد عالم نمي‌جنبيد و نبض زمان نمي‌تپيد، زمين اهلش را مي‌بلعيد و اگر فاطمه نبود روح خدا خميني (ره) نمي‌خروشيد و سيد علي خامنه‌‌اي، علي زمان نمي‌شد.

هستيِ هستي به بود فاطمه است

مهر محراب سجود فاطمه است

قصـه را كـــوته كنــم كـــانــــدر ازل

عـلت خلقــت وجــود فــاطمــــه است

9- فاطمه كوثر است: چونكه از فاطمه زهرا (س) آثاري زيادي از جهت نظري و شيوه‌هاي عملي براي بشريت باقي مانده است، از قبيل انفاق و ايثار: (يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا)50. عبادت و بندگي، اخلاص. زهد و ساده زيستي، صبر و بردباري، عصمت، عفت، حجاب، همسرداري، تربيت فرزندان، شيوه‌هاي دفاع از ولايت و امامت، فعاليت‌هاي سياسي اجتماعي، خطبه‌ها و رفتار و سخنان فاطمه (س) و ... اما از حضرت مريم چيزي باقي نمانده است.

10- فاطمه كوثر قرآن است، چونكه خيرات و بركات او در فرداي قيامت هم نصيب محب فاطمه مي‌شود. چونكه محبت به فاطمه (س) در فرداي قيامت ماية نجات انسان است.

پيامبر خدا فرمود: يا سلمان من احب فاطمه ابنتي فهو في الجنه و من ابغضها فهو في النار، يا سلمان حب فاطمه ينفع في ماه من المواطن ايسر ذلك المواطن الموت و القبر و الميزان و المحشر، الصراط و المحاسبه51.

اي سلمان هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد در بهشت و هر كس با او دشمني كند در جهنم است اي سلمان محبت فاطمه درصد مكان نفع مي‌رساند از جمله هنگام مرگ- قبر- ميزان- مشحر- صراط و موقع حسابرسي.

در يك روايت نوراني ديگر خداوند متعال در خطاب به فاطمه زهرا (س) فرمود:

و عزتي و جلالي و ارتفاع مكاني لقد اليت علي نفسي من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفي عام ان لا اعذب مجيبك و محبي عترتك من النار52. به عزت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمان و زمين به خود سوگند ياد نموده‌ام كه دوستان تو و دوستان عترت تو را به آتش جهنم عذاب نكنم. چهره زهراي اطهر كه مظهر عطوفت رحماني و رأفت يزداني است نسبت به شيعيان و پيروان ولايت كه گرد عصيان و غبار طغيان بر سيماي جانشان نشسته است همانند باران رحمتي شست و شوگر ذنوب و رافع كدورات است. الهي و سيدي اسئلك بالذين اصطفيتهم و ببكاء ولدي في مفارقتي ان تغفر لعصاه شيعتي و شيعتي ذريتي53. اي معبود و مولاي من، به حق انسان‌هاي برگزيده‌ات و به حرمت اشك‌هاي فرزندانم از تو مسألت مي‌كنم كه گناهكاران شيعيان من و پيروان فرزندانم را مورد آمرزش و مغفرت قرار بده.

11- فاطمه كوثر قرآن است. چونكه نسبت خانوادگي او شهره جهاني دارد. پدري چون پيامبر اسلام افضل انبياء و مادري چون خديجه كبري كه پيشرفت اسلام مديون اوست. كسي كه بارها خداوند به او سلام رساند، همسري چون علي مرتضي (ع) كه برترين انسان بعد از پيامبر و خانه زاد خداست. فرزنداني چون حسن و حسين (ع) سيدي شباب اهل الجنه، خود معصومه، پدر معصوم، همسر معصوم و فرزندان معصوم.

نبي مكرم اسلام، به دخترش فرمود: يا فاطمه خير الانبياء منا و هو ابوك خير الاوصيا منا و هو بعلك و منا سبطا هذه الامه و سيدي شباب اهل الجنه الحسن و الحسين و هما ابناك و الذي نفسي بيده، منا مهدي هذه الامه و هو من ولدك؛ اي فاطمه بهترين انبياء از ماست و او پدر توست بهترين اوصيا از ماست و او شوهر توست حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت از ماست و آنها فرزندان تو هستند قسم به خدائي كه جان من در دست اوست مهدي اين امت از ماست و او هم از فرزندان تو است.

12- فاطمه كوثر زلال و جوشان قرآن است. چونكه هر كس به در خانه او مراجعه كرد و به او توسل جست نااميد برنگشت. سند بزرگ اين فضيلت آيه مباركه « و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيراً54» مي‌باشد، عموم راويان شيعه و سني شأن نزولي براي اين آيه نقل كرده اند كه حضرت زهرا (س) و اهل بيت طبق نذري كه كرده بودند، سه روز را روزه گرفتند. در حاليكه خود نيازمند بودند و علي (ع) سه من جو جهت افطار قرض نمود. هنگام افطار سائلي بر در خانه آمد و اظهار نياز كرد، حضرت فاطمه (س) و اهل خانه، مسكين را بر خود مقدم و سهم خودشان را انفاق كردند و خود با آب افطار نمودند، روز دوم هم موقع افطار يتيمي بر در خانه آمد و باز هم غذاي خود را به او بخشيدند و با آب افطار نمودند و روز سوم هم اسيري موقع افطار بر در خانه آمد و آن روز هم ايثار كردند و غذاي خود را انفاق نمودند و سوره دهر در شأن فضيلت اهل بيت نازل شد55.

ارتباط كوثر قرآن با كوثر بهشت

يكي از حقايق كه در بين همه مسلمين شايع و در جوامع روايي و تفسيري شيعه و سني بصورت متواتر وجود دارد مسئله حوض كوثر در بهشت است كه نبي مكرم اسلام هم در حديث معروف و متواتر ثقلين فرمودند: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابداً و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض56.

دو ميراث گرانسنگ در ميان شما بر جاي من مي‌نهم، كتاب خدا و عترتم. اين دو از هم جدا نخواهند شد تا در حضو كوثر بر من وارد آيند، حوض كوثر نهري است كه مؤمنان براي لياقت يابي حضور در بهشت از آب پاك و پاك كننده آن مي‌نوشند تا لياقت ورود به حريم كبريايي را بيابند.

اينكوثر بهشتي چه نسبتي با كوثر قرآن كه همان كوثر محمدي يعني وجود نازنين حضرت زهرا (س)، دارد؟

درك اين مطلب مشكل است اما با توجه به حديث ثقلين شايد به همين اندازه بشود گفت كه: صاحب كوثر بهشتي رسول خدا و ساقي آن اميرمؤمنان و حقيقت آن باطن فاطمه زهرا (س) است. بنابراين حوض كوثر ميعادگاه قرآن و عترت است كه اتحاد و يگانگي قرآن و عترت آشكار مي‌شود، چرا كه حقيقت قرآن امري جداي از حقيقت اهل بيت نيست، بلكه يكي قرآن ناطق و ديگري قرآن صامت است.

آري تجلي باطن و حقيقت فاطمه زهرا (س) در بهشت برين، سرچشمه كوثر است كه طهارت بخش بهشتيان براي فيض حضور الهي مي‌باشد.

پس فاطمه، طاهره‌اي است كه طهارت بخش اهل بهشت، بتولي است كه لياقت بخش فيض حضور الهي، تقيه‌اي است تلاقي گاه قرآن و عترت با نبوت.

او كيست كه هم قران را و هم نبوت را و هم امامت را در خود جاي داده است و در دوران زندگي كوتاهش هم تداوم بخش رسالت پدر و حفاظت بخش امامت و ولايت همسر و ايمن بخش كتاب خدا، استمرار دهنده خط رسالت و امامت است57.

شگفتا كه شگفتي و شيفتگي بشر را با تو پاياني نيست:

نخل نبوت زتو شد بارور

باغ امامت زتو شد پر شجر

مهر تو رخشان زبلنداي عرش

سفره تو گسترةْ عرش و فرش

علت غايي به دو عالم تويي

جوهرة عالم و آدم تويي

خلق تو را امر تو را جان تــو راست

جلوه‌ گه صورت جـانان تــو راست58

فصل لربك وانحر؛

اكنون كه چنين است براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن.

اين كوثر و خير كثير و نعمت بزرگ، شكرانه عظيم هم لازم دارد و لذا فقط براي پرودگار خودت و منعم اين نعمت شكرگزار باش و در عمل هم نماز بخوان و سر به سجده شكر بگذار و هم خوني بريز و شتر قرباني كن.

فاء در فصل، فاء تفريع است پس به خاطر اعطاء كوثر و عطيه الهي هم برترين عبادت را كه نماز باشد بجاآور و هم بزرگترين قرباني كه نحر شتر باشد انجام بده.

لربك يعني مربي اين كوثر رب توست. فاطمه را خدا تربيت كرده پس بخشنده و تربيت كننده اين عطيه، همان رب توست پس عبادت و قرباني را فقط براي او انجام بده.

نكته: روش بزرگان اين نيست اگر به كسي چيزي مي‌دهند در مقابل از او چيزي بخواهند اين از اشخاص بزرگ و كريم صحيح نيست تا چه رسد به خداوندي كه خالق كريم و كريمان است اما سؤال اين است اين دأب و روش بزرگان چرا در اين سوره مراعات نشد و خداوند متعال در مقابل اعطاء كوثر قرآن، به پيامبرش دستور مي‌دهد كه دو كار را انجام بدهد، هم نماز بخواند و هم خوني بريزد. اين دلالت ديگر بر عظمت آن عطيه الهي يعني كوثر دارد.

ان شانئك هو الابتر

ترجمه مسلماً دشمن توابتر و بلاعقب است.

ان- از ادات تاكيد در ادبيات عرب است.

هو ضمير فصل در ادبيات عرب براي تأكيد هم بكار مي‌رود.

در زمان نزول قرآن دشمنان پيامبر، داراي فرزند و نوه و نتيجه زياد بودند بطوري كه طوائف بني‌اميه، بني‌عباس قابل شمارش نبودند59، اما نبي‌ مكرم اسلام داراي فرزند نبود. اين آيه مباركه كه در آن شرايط با دو تأكيد فرمود، حتماً دشمن تو ابتر و بلاعقب است و اين پيشگويي قرآن، الان محقق شده است و از اخبار غيبي و اعجاز قرآن به شمار مي‌آيد و به تعبير مرحوم علامه طباطبايي. اين از ملاحم و خبرهاي غيبي قرآن كريم است.60

دشمنان پيامبر با مرگ فرزندان پسري، خوشحال، و انتظار مرگ آن حضرت را مي‌كشيدند تا با ارتحال او، اسلام هم برچيده شود. چونكه خيال مي‌كردند از پيامبر فرزندي نمانده كه راه او را ادامه دهد اما از بركت وجود كوثر قرآن علاوه بر اينكه نسل و ذريه پيامبر بوسيله فاطمه زهرا (س) در جهان گسترش يافت، آئين او و تمام معارف و احكام اسلام هم از يك منطقه خاص و محدود عبور كرده و جهان را فرا گرفته است و اسلام سه نفره به يك و نيم ميليارد مسلمان و يك كشور اسلامي به پنجره و هفت كشور اسلامي رسيده و اين هم از بركات و خيرات حضرت صديقه كبري، كوثر قرآن است.

نكته: هر كس فاطمه را دارد همه چيز دارد. اما اگر كسي فاطمه را نداشته باشد هيچ چيز ندارد و ابتر خواهد بود و چون پيامبر خدا فاطمه را دارد همه چيز دارد و دشمن پيامبر كه فاطمه را ندارد ابتر است و هيچ ندارد.

فاطمه در يگانه

از آنجاييكه فاطمه يكدانه و بي‌نظير است، سوره و كلمات آن « اعطيناك- كوثر- شانئك- ابتر» هم در قرآن تكرار نشده است. و اگر فاطمه همانندي داشت، سوره كوثر هم مي‌توانست همانندي داشته باشد، لذا گفته شده، فاطمه زهرا (س) مظهر صفت « ليس كمثله شيء» خداوند است. يعني صفت همانند نداشتن خداوند در اين عالم در فاطمه تجلي يافته و همانند زهرا در اين دنيا وجود نداشته و نخواهد داشت و حقيقتي است يكدانه و بي‌نظير چه اينكه در طول تاريخ بشريت در ميان انبياء و اولياء سراغ نداريم كه:

1- در سن 18 سالگي جبرئيلي امين با او مراوده داشته باشد61

2- اين مراوده به قدري باشد كه در عرض 75 يا 95 روز بصورت مصحف در آيد و كاتب آن هم اميرالمؤمنين (ع) باشد62.

3- ليله‌القدر و ظرف يازده قرآن ناطق باشد.63

4- هم باعث ماندگاري رسالت پيامبر و هم استمرار بخش خط ولايت و هم عامل جاوداندگي نسل پيامبر (ص) گردد.

5- مدال افتخار سيده نساء العالمين را در آفرينش به خود اختصاص دهد.

6- رضايت و خشم او ميزان رضايت و خشم خدا و رسول گردد.

7- شريف ترين نسب عالم را دارا باشد.

و...

آري او ثمرة خلقت و عصاره رسالت و مادر ولايت و امامت، آئينه‌ي تمام‌نماي پيامبر، مظهر صفات كماليه و جماليه حق و حقيقت ليله‌القدر64 و بالاخره تمام ابعادي كه براي يك انسان متصور است در فاطمه زهرا جلوه كرده است. او حقيقتي يكدانه و بي‌نظير كه همانند ندارد، او حوراء انسيه است65.

نبي مكرم اسلام ضمن حديثي فرمود: دخترم فاطمه از هر جهت بهترين و برجسته‌ترين مخلوق روي زمين است.

ان فاطمه ابنتي خير اهل الارض عنصرا و شرفا و كراماً 66.

فاطمه فاطمه است، محدثه است، صديقه است، مباركه است، مرضيه است، راضيه است، كوثر است و بالاخره شخصيتي كه هرگز تاريخ در طول حيات خود تكرار نمي‌كند و همچون خورشيدي بر تارك اسلام مي‌درخشد.

فاطمه اسوه بي‌نظير

پروردگار عالم در قران كريم شيوه‌هاي متفاوتي را براي تربيت انسان ارائه فرموده است. يكي از مؤثرترين و كارآمدترين شيوه‌هاي تربيتي كه در قران به كرات بطور مستقيم و غيرمستقيم مورد توجه قرار گرفته، ارايه الگوهاي شايسته مي‌باشد.

قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه67 در ابراهيم و كساني كه با او بودند براي شما الگويي نيكوست.

ضرب الله مثلا للذين امنوا امراه فرعون68.  خداوند براي مؤمنين همسر فرعون را مثل زده است. لقد كان في رسول الله اسوه حسنه69 در پيامبر خدا براي شما الگويي نيكو وجود دارد.

از آنجائيكه حضرت زهرا (س) استمرار اسوه حسنه پدر است، او ميوه قلب رسول الله و روح و نور چشم و پاره‌تن رسول خدا است.70  او مظهر رضاي الهي و  غضب ربوبي و سيده بانوان جهان بشمار مي‌آيد، لذا به عنوان الگوي جامع و برتر براي نسل ديروز و امروز و فردا معرفي شده است. و شايد همين رمز و راز آن روايتي باشد كه فرمودند:

نحن حجه الله علي الخلق وجدتنا فاطمه حجه الله علينا71

ما ائمه حجت خداوند بر مردم و ما درمان فاطمه حجت و الگوي امامان است.

امام زمان بهترين خلق روي زمين، الگوي همگان در تمام ابعاد وجودي انسان، هم فاطمه زهرا (س) را اسوه شايسته زندگاني خويش معرفي مي‌فرمايد.

و في ابنه رسول الله لي اسوه حسنه72 دختر رسول خدا براي من الگوي شايسته است.

فاطمه الگوي من است نه از آن جهت كه مادر من است بلكه بدين جهت كه دختر رسول الله و استمرار رسالت و آئين پدر و تداوم بخش امامت و ولايت است.

آري فاطمه نه تنها الگوي بانوان جهان بلكه اسوه تمام جهانيان در ابعاد مختلف زندگي است در سجاده بندگي، در جلوه‌گاه وارستگي، در اوج ايثار و انفاق، در زهد و ساده‌زيستي، در حياء و حجاب و عفاف، در عرصه وظايف خانوادگي، در ميدان صبر و بردباري، در جهبه جهاد فرهنگي -اجتماعي و سياسي و...

مقام معظم رهبري فرمود: شخصيت زهراي اطهر در ابعاد سياسي، اجتماعي و جهادي شخصيت ممتاز و برجسته‌اي است، به طوري كه همه زنان مبارز و انقلابي و برجسته و سياسي عالم مي‌توانند از زندگي كوتاه و پرمغز او درس بگيرند73. لذا به تمام دنيا و همه مجامع علمي و فرهنگي با قاطعيت اعلام مي‌كنيم كه اگر همانند زهرا داريد معرفي كنيد. و با تمسك به آيات و روايات با صراحت مي‌گوييم كه همانند آن حضرت وجود نداشته و نخواهد داشت و بهترين الگو در همه ابعاد زندگي براي همه عصرها و نسل‌ها مي‌باشد.

حضرت آيت الله جوادي آملي فرمود: آنچه در پايان اين خطوط و خاتمه اين سطور مي‌توان به يادگار نوشت و در جان سرشت، اعتقاد به كوثر بودن زهرا (س) و الگو بودن دختر بطحاء است. او نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است بلكه امام مردان و زعيم قاطبه نيكان است74.

فاطمه مدافع حريم ولايت:

يكي از ضروري‌ترين عرصه‌هايي كه بايستي به فاطمه زهرا اقتدا نمود، عرصه دفاع از حريم امامت و ولايت است، او در دوره كوتاه زندگاني خود زيباترين جلوه پاسداري از حرمي امامت را با ايراد خطبه‌هاي حماسي و پرشور و شيوه‌هاي دفاع از ولايت را در دو بخش نظري و عملي به تصوير كشانيد.

در قيام پرحماسه فرهنگي‌اش لحظه‌اي از افشاگري منحرفان كوتاه نيامد، تا به همه مسلمين در طول تاريخ بفهماند كه سكوت در مقابل مهاجمان فرهنگي پذيرفتني نيست و غفلت در مقابل هدف‌گيران ولايت، عقلايي نيست و افشاگري توطئه‌هاي منافقين داخلي و آگاه‌سازي غافلان و ساده‌انديشان وظيفه همه علما و بزرگان و خواص جامعه است.

و در نهايت مجروح شدن و سيلي خوردن و به خون نشستن و فرزند دادن و از پاي ننشستن در مرزباني از اسلام ناب محمدي (ص) و حمايت نظري و عملي از ولايت و امامت و استمرار رسالت و امامت يعني ولايت فقيه در عصر غيبت امام زمان عج، سيره فاطمي و علوي حسيني است. حضرت آيت‌الله جوادي آملي در اين باره مي‌فرمايد: اگر او را در يكي از عالي‌ترين چهره‌ها و برجسته‌ترين صورت‌هايش كه همانا دفاع از حريم ولايت است بنگري، مشاهده مي‌كني درياي وجودش به جوش آمده و موج هستي‌اش به اوج رسيده، همه و همه را فداي راه علي و نثار مقام علي (ع) مي‌نمايد و مي‌گويد يا علي جانم فداي جان تو و نفس من نگهبان نفس تو باد. قالت روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء.75

اميد است با پيروي از سيرة فاطمي در همة ابعاد زندگي، شكر عملي اين عطيه الهي را بجا آورده و در حفظ و نشر و گسترش آن براي نسل امروزي كوشا باشيم.

 

پي‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج43، ص 5

2- زهرا برترين بانوي جهان، ص 20 و 76

3 -آي تطهير- امالي صدوق ص 393- علامه حسن‌زاده آملي در هزار و يك نكته فرمود: اما فخر رازي كه مشهور به امام المشككين است و درهر مسأله شك كرده در مورد عصمت فاطمه زهرا (س) تسليم محض لسا. (نكته 748)

4 - قل لااسئلكم عليه اجراً الا الموده في‌القربي-شوري آيه 23- امام شافعي پيشواي فرقه شافعيان در اين باره چنين سروده است: يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في‌القرآن انزله (اي اهل بيت رسول خدا دوستي شما واجبي است كه در قرآن نازل شده است

5 -ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاه. بحارالانوار ج 43 ص 19- امالي صدوق ص 214

6 - زهرا برترين بانوي جهان ص 78

7-بحارالانوار ج 43 ج 105، شاعر عرب هم در اين باره چنين سروده است. و حبها من الصفات العاليه عليه دارت القرون الخاليه

8 -سرچشمه انديشه، ج2، ص99

9 -صحفيه نور ج 12 ص 72 قسمتي از پيام امام خميني ره در  تاريخ 15/2/59

10 -صحيفه امام ج 20 ص4

 11- صحيفه امام ج 7 ص 337-338

12 -مناقب فاطمي ص 78

13 -حديث ولايت ج 3 ص 167

14 - المخفيه قبرها و المجهوله قدرها

15 - بحارالانوار ج 43 ص 65- هزار و يك نكته علامه حسن‌زاده آملي نكته اول.

16 - صحفيه نور ج 12 ص 72

7  -درباره حضرت زهرا بيش از 50 آيه قرآن تاويل شده است

8  -آدرس آيات: تطهير احزاب 33-مودت، شوري 23- مباهله، آل‌عمران 61- ابرار، دهر 8- امانت، احزاب 72- ذي‌القربي، اسراء 26- صلوات، احزاب 56- نور، نور 35- ضرب‌المثل، ابراهيم 24- بيوت، نور 36- مرج‌البحرين الرحمن 16- ايذاء احزاب 57.

9  - تفسيرالميزان -ج 20- ص370

20 - بقره 23

21 -تفسير مجمع‌البيان 10 ص 836 و تفسير نمونه ج 27 ص 368

22 - تفسير الميزان ج 20 ص 371

23 - تفسير نمونه ج 27 ص 377

24 - تفسير نمونه ج 27 ص 377

25 - تفسير الميزان ج 20 ص 371

26 - حجر 78

27 - طه 99

28 -تفسير مجمع‌البيان ج10 ص 835

29 -تفسير كبير ج 32ص 124

30 -تفسير الميزان ج 20 ص370

31-تفسير الميزان- ج20-ص 370

32- تفسير كبير ج 32 ص 124

33 -تفسير الميزان ج 20 ص 370

34 -بحارالانوار ج16 ص 78

35-اعراف 142

36 -فص حكمه عصميته في كلمه فاطميه ص 60

37 -تفسير الميزان ج 20 ص 370 تفسير كبير ج 32 ص124- تفسير نمونه ج 27 ص 376- تفسير مجمع‌البيان ج 10 ص 836

38 -صحيفه امام ج 19 ص 184

39 -مناقب فاطمي ص 92

40 -اصول كافي باب ان الارض لاتخلومن حجه

41 -مفاتيح الجنان زيارت جامعه كبيره

42 -بحارالانوار ج 43 ص8

43 -اصول كافي ج1 ص 457

44 -صحيفه امام ج 20 ص 5 و 4

45 -صحيفه امام ج 16 ص 87-193

46- فرائت السمطين، ج 2 ص 68

47- صحيفه امام، ج7، ص 337

48 -سفينه البحار، ج2.

49 -روايت شده كه پيامبر اسلام فاطمه را به كنيه‌ام ابيها يعني مادر پدر مي‌خوانده فص كلمه عصمتيه في كلمه فاطميه- ص 45

50- سوره دهر-8

51 -فرائد السمطين، ج2 ص 67

52 -فرائد السمطين، ج2 ص 67

53 - سرچشمه انديشه-ج2-ص 103

54 -دهر- 8

55 -الغدير ، ج3، ص107-111- و غالب تفاسير شيعه و سني

56 - الغدير، ج1 ص 31

57 -اين مطالب برگرفته از فرموده علامه آيه ا... مصباح يزدي در كتاب جامي از زلال كوثر ص 23-24

58 -مناقب فاطمي، ص 22

59 - تفسير نمونه، ج 27، ص377

60 -تفسير الميزان ج 20، ص 371

61 - اصول كافي ج1 ص 241

62 - همان

63 -در روايتي شب قدر تفسير به فاطمه زهرا شده است ليله فاطمه فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليله الق

تاريخ : جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, | 14:50 | نویسنده : نوكر امام زمان

القاب امام زمان علیه السلام

یکى از القاب مشهور امام زمان(علیه‏السلام) قائم است که به معناى ایستاده و برپا دارنده است. ودر روایات متعددی به این لقب اشاره شده است و ما چند روایت را در اینجا می آوریم :
خدواند خودش این لقب را برای امام زمان علیه السلام بکار برده است .«بهذا القائم انتقم منهم». شیخ صدوق ،علل الشّرایع


رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمودند: من انکر القائم من ولدی فی زمان غیبته، فمات. فقد مات میته جاهلیه. کسی که در ایام غیبت مهدی از فرزندان من، او را انکار نماید و بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. کمال الدین:413 ح 12.
امام صادق علیه السلام فرمود : «اذا توالت ثلاثة اسماء : محمد و علی و الحسن، فالرابع القائم ؛هنگامی که سه اسم محمد و علی و حسن دنبال هم آمدند، پس چهارمین آنان قائم است».کمال الدین: ج 2 ص 334 ب 32 ح 3

امام صادق السلام فرمود: همه ما امامان قائم هستیم ، ولى آن قائم (امام دوازدهم ) صاحب شمشیر (قدرت و حکومت) است و برنامه اى غیر از برنامه ما دارد .اثباة الهداة ، ج 7، ص ‍ 127).
امام جوادعلیه السلام نیز می فرماید : «اِنّ القائم منّا هو المهدی الّذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره ؛ به راستی که قائم از ما، مهدی است که در ایام غیبت، انتظار او و در دوران ظهور، اطاعت او واجب است».کمال الدین: 2/ 377 ح 1

اما اینکه چرا به امام دوازدهم قائم می گویند.:
1-قائم می گویند بخاطر اینکه بعد مردن یادش و نامش به پا می خیزد .
از امام جوادعلیه السلام نیز سؤال شد : چرا او را قائم می نامند؟ امام فرمود :
«لأنّه یقوم بعد موتِ ذکرِه و ارتدادِ اکثرِ القائلین بأمامته ؛ چون پس از آن قیام می کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته اند».کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 378، ح 3.
2- قائم می گویند بخاط اینکه به انتقام خون جدش امام حسین علیه السلام به پا می خیزد .
ابوحمزه ثمالی روایت کرده که به حضرت باقر (ع) عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قائم به حقّ نیستند؟» حضرت فرمود: «بلی.» گفتم: «پس چرا فقط به حضرت قائم (ع)، قائم می گویند؟» حضرت فرمود: «وقتی جدّم حسین (ع) کشته شد، ملائکه بسوی خدای تعالی ناله و گریه و زاری کردند و گفتند: الهنا و سیّدنا! آیا از کسی که برگزیده تو و پسر برگزیده از خلق ترا بکشد اعراض خواهی فرمود؟!» خداوند به ایشان وحی فرستاد که: «ای ملائکه من! آرام بگیرید، قسم به عزّت و جلال خود که حتماً از ایشان انتقام می گیرم هر چند مدّتی بگذرد و بعد از زمانی باشد.» آن گاه خدای تعالی ، ائمّه از فرزندان حسین (ع) را برای ملائکه ظاهر نمود. پس ملائکه خوشحال شدند. ناگهان دیدند که یکی از آنها ایستاده و نماز می خواند. خداوند فرمود: «بوسیله این ایستاده از ایشان انتقام می گیرم.» شیخ صدوق ،علل الشّرایع
3-به او قائم می‌گویند، زیرا به امر خدا قیام به حق می‌کند و جهان را از شرک و ظلم می‌رهاند.و عدالت را در سراسر جهان می گستراند .



تاريخ : جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, | 14:48 | نویسنده : نوكر امام زمان

 من از تبار تشنه غروبهاى انتظار


که سبز مى‏تپد دلم به شوق دیدن بهار


بیا میان ذهن این همیشه‏هاى شب به دوش


نهال روشن سپیده را، تو مهربان، بکار


بیا براى آسمانِ خسته سکوت پوش


نوید بال بالِ آبى پرنده‏اى بیار


بیا بخوان دوباره قصه قشنگ آسمان


به گوش بالِ بسته کبوتران این دیار


تمام لحظه‏هاى ما، غبار غم گرفته‏ان


د مگر به یمن چشم تو فرو نشیند این غبار



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد